dont do drugs kids!

Related image
hi hoes
بالاخره اومدم وب و ....سوپرایز سوپرایز!
قرار نیس مطلب جالب توجهی بزارم
اومدم فقط شرح حالی بدم و برم و یکم وباتونو چک کنم
و این چن وقت اخیری ک نبودم...چ اتفاقاتی افتاد؟
اولا...یاسی کجاس:/؟؟چرا رف دوبارهههه...چرا هی میرین شما-ـ-بخدا جو اینجاهم داره عین توییتر ب گوه کشیده میشه
گایز واقا اگ با حرفای یکی حال نمی کنین زورتون نکردن بیاین وبش و کامنت بزارین و نقدش کنین...درصورتی این حقو دارین ک خود طرف ب شما گفته باشه"نظرتو راجبم بگو" و این داستانا!
گفتم توییتر...چرا انقد توییتر مزخرفههههه://ب اصرار یکی از دوستان رفتم توش و خب...از همون اول با ی توییتی روبه رو شدم از ی موجودی ک واقا نمیدونم اسمشو چی بزارم...اصا باید بش بگم موجود://؟ب حروف تشکیل دهنده این کلمه برمیخوره...ولی متاسفانه این ادمای سرتاپا کسشر و تعفن زیاد شدن.توییت زده بود ک "چرا انقد پول میدین مکان و ادم جور کنین؟همین بچه های کار با ی پیتزا ده تومنیم میان" بعد خیلی طلبکار گفته بود"با بچه های کار شوخی کردم ن شما جوگیرا ک دور برتون میداره://" 
وات ایز رانگ ویت یو؟؟هیچی دگ....کلا تصمیم گرفتم دوروبر این سایت و ادمای بدجنسش افتابی نشم"/ کلا انگار وقتی میای تو توییتر بت ی اجازه نامه میدن ک باهمه بدجنس باشی
 
خیلی سرم شلوغ شده اساسی!تو همشم دارم ی پشت میرینم حتی گیتار ک خیرسرم مایه امیدم بود...انقد مزخرف شده زندگیم ک حتی تو خوابمم دارم امتحان میدم:) بعد پامیشم میرم مد امتحان میدم:))اخر هفته ها هم ک قلم کیر!
موهامم خیلی بلند شده اصا حال ندارم برم کوتاشون کنم...کم کم دارم میشم شهرام شب پره...البت با اینهمه تامبوی عن و مزخرفی ک یهو نمیدونم عین گیاه سرازخاک بیرون اوردن و مث کپک هی زیاد و زیادتر میشن قول دادم لاقل تاوقتی ابا از اسیاب بیفته کوتا کوتا نکنم...فق یکم مرتب کنم دورشو جلوشم کوتاه کنم ...هی موهام نره تو چش و دهنم-ــ-
گفتم تامبوی..."چگونه تامبوی باشیم" "چگونه پانک باشیم" دگ چ صیغه ایه؟خب مخ باقالیا هرکس استایلشو باتوجه ب سبک رفتاری و کاراکتر خودش انتخاب میکنه.نیازی ب چگونه و چطور نداره مگ فشن شوعه://اینارو میزارین چنتا ادم جو میگیرتشون میان میشن پوزر...
اینک کلا بگی چجورین خوبه چون شاید یکی ندونه اینارو"هرچن دگ همه میدونن" و خب خوبه ک بدونه ماهیتش تقریبا تو چ حیطه ایه...ولی نیاز ب دفترچه راهنما نداره ک://
ی چی دگ...طرف بخودش میگ فمینیست بعد از پسرا هم متنفره://ودف؟ تو نمیتونی فمینیست باشی و از پسرا هم متنفر باشی!فمینیست بودن چیز خوبیه...از پسرا متنفر بودنم تاییدش نمیکنم قطعا ولی دگ بخودت مربوطه...ولی این دوتا کاملا ضد و نقیض همن://فق یچی خوندین خوشتون اومده گفتین"بزار منم بگم هستم!کی ب کیه؟"یکم تحقیق کن مطلب بخون بعد!هرچن اگ از یکی صرفا بخاطر جنسیتش خوشت نمیاد واقا مشکل داری!سعی کن برطرفش کنی ن که جار بزنی!
بزگریم...
اونی بود ک گفتم روش کراش زدم فک کنم؟اها...اره خواسم بگم ن هی ی پشت دارم میرینم:))یک تنه ها!باز کراشای سابقم اخرش ازم خوششون اومد..لاقل نمی ریدم...این اصا ی وضعی!منو در clingy ترین حالتا میبینه:))
 
راسی انقد زر زدم یادم رف راجب موضوع پست بحرفم...من مواد زدم:):/
ینی هی روز ب روز داره از دلایل زنده موندنم کم میشه تو دنیا...باهمین خط برم جلو تا اخر دبیرستان حاملگیم تجربه خواهم کرد:/
قضیه این بود ک....من رفتم خونه یکی از دوسام...دوتا از دوسای دیگش و دوس پسرش و دوتا از دوسای دوس پسرشم بودن
یجورایی حالت دراگ پارتی بود انگار:/البت تعدادمون کم بود ولی خب...وید و ایناهم داشتن.من نکشیدم...بعد "ازینجا ب بعد ی کاراکتر ناشناخته جای من تصمیم میگیره کلا ک خب بعضی وقتا جای من میادش و زندگی میکنه...و تصمیم میگیره.اینجوریه کلا ی بیلاخ بزرگ ب همه اونایی ک میگن مهسا منطقیه و کاراشو بافکر انجام میده نشون میده.البت خ کم خودشو نشون میده این کاراکتر ولی هروقتم میاد قد ی دهه برام حماسه افرینی میکنه" بم گفتن توهم بزن...و جالبه من وقتی امتحانش کردم حتی نپرسیدم ک این چ کوفتیه:)"بهتره نگیم من چون واقا حس نمیکنم منه فق جسمش بامن یکیه"دونوع قرص بود...یکیش سفید بد...یکیش ژله ای بود و شفاف و نسبتا صاف...بعد ایا مهسا بحالت عادی مصرف کرد؟ خیر!یکی از پسرا قرص رو گرف...گف دهنتو باز کن و زبونتم بیار بیرون...و گذاش رو زبونم:))تازه فیلمشم موجوده دس دوسمه اگ یروز بامن بدشه میتونه برعلیه من کلا استفادش کنه.و این صحنه سکسی و زیبا خلق شد و من اروم مکش زدم...راسش تا یساعت هیچ اثری نداش://ینی تاوقتی رسیدم خونه فک میکردم سرکارم گذاشتن.
بعد وسط مسواک زدن بودم ک یهو ی سرگیجه وحشتناک گرفتما!رفتم خوابیدم...و خب...گاییز میتونم قسم بخورم قد یماه خواب دیدم!و تازه وقتی بیدار شدم ساعت پنج صب بود!خوابه خ خوب بود فک کنم کل توهماتم تو خوابه خلاصه شد ولی خب...بزگریم.
بیدار ک شدم منی ک کونم نمیشه دوقدم راه برم یچیو بردارم سعی میکنم از توانایی های تلپورت و هری پاتری استفاده کنم برا جابه جایی اجسام...همش عین کسی ک اتیش گرفته الکی راه میرفتم و میدوییدم:/یبارشم تو دسشویی با کون افتادم تو سنگ دسشویی XD
خیلی داغون بود...و خب خیلی عجیب.هرچیزی ک میگفتم بدون فکر بود ب معنای واقعی کلمه...ینی تا بخودم بیام ک حلاجی کنم قضیرو گفته بودمش://انگار دهنم سریعتر از مغزم کار میکرد...یکمم عجیب میدیدم چیزارو مثلا حس میکردم دارم داخل گیتارمو میبینم:/
بعد تازه عمق فاجعرو ببین ک من اونروز رفتم مدرسه://تا دوروز بعدشم عین سگ پاچه میگیرفتم..
خلاصه کاشف ب عمل اومد ک lsd بوده://پشماااام!قاعدتا ال اس دی نباید میرف مرحله اخر؟من هنو حتی بهمنم امت نکردم ال اس دی چ صیغه ایه:))؟بعد تازه دوسم خیلی خوش خیال بجا اینک نگران باشه ک من معتاد نشم بلایی سر خودم نیارم بم میگف"وای پسره تو کفت بودا اونشب...رفته بودی میگف خ دختر کیوت و متفاوتی هسی!"
میدونم دگ نباید باش بگردم://خودمم ب خودم همی قولو دادم"حالا هفته بعد منو تو فلان خیابون باش میبینین"
بچه ها لاق ال اس دی نزنین اگ میخاین امت کنین...خ داغونه...بعدش خیلی حس گوهی میاد سراغتون...برای من ی غمی اومد سراغم ک چرا خوابه واقعی نبود چون تو خواب واقا باورش کرده بودم:))و دلم میخاس همونجا بمونم و زندگی کنم
واقا حس میکنم خیلی ادم خرابی شدم.میدونم نباید افرادو بخاطر این چیزا قضاوت کرد...اصا خودم دارم خودمو جاج میکنم ب شما چ-ـــ- چون خودمم بنظرم ادم خرابی شدم.
 
گفتم خواب...دیشب خواب دیدم برا یکی دارم ساک میزنم:/اصا طرفو تاحالا تو ریل لایف ندیدم حاضرم قسم بخورم ولی مغزم  کامل با جزییات  این کاراکتر ناشناخترو پرت کرد وسط خوابم://یادم میاد عاشقشم نبودم انگار ی حالت جرعت حقیقتی چیزی بود یا شرط بندی ک باید براش میخوردم:/فک کنم تاثیرات اون جرعت حقیقتس ک دیشب تا نصفه شب داشتم با زد و اسکارلت بازی میکردیم:))چ بچه تاثیر پذیریم من...حاضرم قسم بخورم بات جرعت حقیقتی ک باش بازی میکردیم رومن کراش زده بود..چون ی سوالایی از من  میپرسید مثلا"چند میگیری تا سکس کنی؟" یبارش ک رسما زحمت نکشید سوال بپرسه گف"سلام کون قشنگ:))" 
CREEPS...CREEPS EVERYWHERE DUDE!
داشتم خوابمو میگفتم راسی...اگ با چیزای با جزییات ریز و منحرفانه اوک نیسین بخش تو پرانتزو نخونین مستقیم برین پایان مطلب
(اولش داشتم خیلی عادی براش ساک میزدم...بعد یهو گف چرا اینجوری اروم اروم میخوری بیشتر کن تو دهنت! بعد یهو سرم گرف محکم و کاملا وحشیانه تو دهنم عقب و جلو کرد://اخرشم ی نفس عمیق صدادار کشید  ابشو ریخت کامل تو دهنم...بعد ازین کابوس یهو بیدار شدم...قشنگ خایه کرده بودما...از ترس دس و پاهام یخ کرده بود)
 
----------------------------------
پ.ن:فردا هالووینه و گس وات؟ دوتا از دخترا نمیان و من بااین حساب میشم تنها دختر جمع://البت درتلاشم ببینم میتونم دختر جور کنم یا ن://بخدا پسرا خیلی زیاد شدن اصا دختر نمی یابم:((ببینم چی میشه حالا...هیشکدومتون شیراز نیسین فرداشب بیاین خونه ما؟:(
 
پ.ن2:تاحالا خوابای عجیب غریب مث این دیدین:/؟تعریف کنین ببینم:))
  • وهکاو --

my parents actually love me "i guess"

Image result for edgy aesthetic
 
hi hoes!
خب مدرسه تاالان براتون چطور گذشته:))؟ زیاد سرتونو درد نمیارم(شایدم باید بگم چشاتونو چون دارین اینو میخونین)
یادتونه گفتم تو ی کلاس فوق مزخرف افتادم؟خب ممنون از بعضیاتون ک اومدین دلداری بدین و ازین حرفا!
ولی خب...من باخودم فک کردم چرا عادت کنم و سازگار شم باکلاس؟چرا تغییرش ندم؟
خلاصه روز اول من باگریه اومدم خونه...نمد چرا.فشار عصبی و این حرفا
اونقدا هم ناراحت نبودم...فرداش مامان و بابام اومدن مدرسه با معاون صحبت کنن ک منو جا به جا کنه...ک خب معاون بااون پوزخند موذیانه و روباه صفتش گف"ثبت سناد شده امکان نداره!" دوود مامان من خودش تو دانشگاس حتی اونم میتونه لیست نمره های دانشجوها رو هم درشرایط ویژه تغییر بده!خلاصه اونروز منو فرستادن پیش مشاور ی زنگ پیش مشاور بودم ک داش چسشر میگف ب معنی واقعی کلمه!میگف مشکلای دیگه زندگیت چی؟مثلا ی خوابگاه رفتی با هم خوابگاهیات اوک نبودی چی؟
من بعدا همینو از بابام پرسیدم گف اگ ی ترم دیدی اوک نبودی با هم خوابگاهیات میتونی عوض کنی با یکی دگ بری تو اتاق دلخواهت!
همشم میگف دراینده هم اگ این رفتارا کنی با شوهرت ب مشکل برمیخوری:/"my gay ass was shaking on that moment!"
اخرم بغلم کرد گف "وای چ دختر نرم و نازکی!مشکل داشتی بیا پیش خودم"
و خب...فک کردین من واقا عقب میکشم؟خیر!اونروزم ک اومدم باز گریه کردم"im a fucking drama queen!"
و خلاصه...برا اولین بار کلی تو خونه دادوبیداد راه انداختم.چمیدونم واقا نمیدونم چرا همچینکاریو کردم این مشکل یک دهم مشکلات سابق ک ازسر گذروندمشم نبود فقط حسم بم میگف باید اینکارو ب هرنحوی شده انجام بدم
فرداش با بابام رفتیم پیش مدیر ایندفه...و بعد مدیر میگف امکان نداره.دلیلشم این بود ک نمیخواس بین بچه ها تبعیض بزاره!دوود کل بچه هارو جم میکردی از هرپایه پنج شیش نفر سرجم واقا ناراضی بودن.بعد اینم باز بحث شوهرو پیش کشید...منم ایندفه جواب دادم"خب شوهرو برخلاف این خودم انتخاب میکنم!حتی حق انتخاب ترک کردنشم دارم درصورت مشکل" بعد گف"خانواده شوهر چی؟" منم گفتم"والا شمارو خبر ندارم ولی مامان بابای من اتفاقا ب خانواده همدیگه حتی بیشتر همدیگه توجه کردن (ک خب دروغم نگفتم)" اخرم گف "باید بری روانشناس نامه بیاری ک مشکل داری eqپایین داری ناسازگاری...منم اینو ب همه بچه ها میگم ک بخاطر این تغییرش دادیم" بابای منم گف"بحث عدالت براتن مهمه...بحث رسواکردن کسی ن؟" بعد این پیش خودش فک کرده بود من ازین دختر یکی ی دونه هام ک همش بابا مامانش دنبالشن..خبر نداش اولین باره کلا درطول قرن داره همچین اتفاقی میفته.
هی هم میگف"تو مگ مشکلت چیه؟تو زندگی چ سختی ای کشیدی ک میگی دگ بسمه" اخرشم بش گفتم مشکل واقعیو...اونروز من نرفتم سرکلاس چون باخودم عهد کردم پامو نزارم سراون کلاس...اخرشم اومدم گفتم"ازتون عذرمیخوام اگ صدام بلند شد من معمولا احساساتی نمیشم" ک خب ی اب سردی انگار ریختم روش از حالت چهرش معلوم بود بابت حرفایی ک بم زده شرمنده شده. درواقع اصا متاسف نبودم بابت لحن یا تن صدام.فقط میخاسم این قیافشو ببینم.زودم تا یچی میگفتی میگف"من خودم روانشناسی خوندم"
اره از فلان دانشگاه ازاد گوزاباد کاملا مشخصه!اینروزها همه روانشناس شده اند شما چطور؟اخر بزور جمعه عصر رفتیم پیش روانشناس و خب این یکی روانشناس واقا مزخرف بود.تن صداش باعث میشد خوابم بگیره...بعد مثلا یجا حرفمون شد ک میگف"تو نباید ب یکی بگی مثلا چرا نژاد پرستی؟!"ودف!!!پس من غیر از اطلاع رسانی و ب چالش کشیدن افکار اشتبا مردم دگ چکاری از دسم برمیاد!اخرش برام نامرو نوشت...ماهم شنبه صب رفتیم مد...نامرو دادیم مدیر گرام اونم با خوشرویی تمام گف"دخترم مرسی من اینو فقط برا این خواستم ک دلیل موجه داشته باشم برو سرهرکلاسی دوس داری!" ک خب طبیعتا انتخاب من شعبه دو بود.
منم خوشال رفتم نامرو دادم دس معاون...معاون ی نگا ب نامه کرد و اخم کرد رف پایین:/من و بابامم پوکر بهم زل زدیم.
اخرش گف نمیتونی بری شعبه دو!بقیه شعبه ها میتونی الا دو!
ماهم کلی اعتراض ک چرا؟ دوباره بابام رف پایین و کلی بحث و اعتراض...اینقد دلم میخاس اون پوزخند رو از لبای اون معاون موذی با کاردک پاک کنم...بعد خیلی راحت مدیر گف"اگ نمیتونی کنار بیای برو ناحیه دو تیزهوشان...مدرستو عوض کن!" اخه ب اصطلاح روانشناس...وقتی من تو کلاسم طول میکشه ب محیط جدید عادت کنم تو مدرسه جدید؟؟؟!!! کیا میشن مدیر اونم مدرسه تیزهوشان!اخرم معاون دلیل اور ک"تو اون کلاسی ک میخای بری بچه های مشکل دارن ک روت تاثیر بد میزارن:/یکی از بچه ها مامانش گفته باهم تو ی کلاس نباشین!"تازه ی تعهد گرف ک من و بابام و مشاور(اون یکی مشاور ن اون ک عین ی بچه بام رفتار کرد) تعهد دادیم ک هرمشکلی پیش اومد گردن ماس://و جلو چش خودمون معاون زد زیر حرف خودش!
رفتیم دوباره پیش مدیر و کلی حرف...و این روانشناس باتجربه خیلی راحت تو چشای من نگاه کرد و گف"اگ اینقد باهمچین مسئله ای بهم ریختی خودتو بکش!" و خب من کلا لال شدم://بهت زده شدم.و خیلی راحت باخنده ای ک دندونای کج و زردشو نشون میداد گف"شوخی کردم!" اینو ک گف ما پاشدیم رفتیم اداره سمپاد!وقتی پیش رییس اداره همچین موضوعیو گفتم داش شاخ درمیاورد://ی حالت تمسخریم تو نگاش داشت.میگف"چرا همچین مسئله ایو انقد بزرگ کردن"کلی نزدیک یساعت بامدیر حرف زد...اخر کاشف ب عمل اومد اون مادری ک گفته بچش بامن تو ی کلاس نباشه مامان دوست خودمه! و خب گفتن اگه میخای بری تو اون کلاس باید دوستتو جابه جا کنیم...ک خب من راضی نبودم واقا!اخرش بابام دید انقد داره بامن بد برخورد میشه یهو بهم ریخت...بابام ک همیشه با طمانینه حرف میزنه یهو صداشو بلند کرد و گف"من باطناب دار میرم پیش رییس اموزش پرورش ایندفه!و میگم مدیر گفته ک بچه من خودشو بکشه!"و کلی حرف دگ...طنابم از پشت ماشینش رف دراورد://اینو ک گف منم گفتم"او شت انکار دگ داره ماجرا سیاسی میشه"
اخرش مدیر کلی بااونا حرف زد...واقا ترسیده بود.بعد از یساعت دگ و منتظر گذاشتن من پشت درهای بسته...بابام اومد بیرون گف"مدیر میخاد باخودت تنها حرف بزنه اینبار" ک خب واقا غافلگیر شدم چون کلا مدیره از هرگونه بحث بامن اجتناب میکرد.
رفتم داخل...و همه چیزو براش گفتم.از احتمالاتی ک شاید مامان دوستم نخواسته من باش تو ی کلاس باشمم گفتم...ککلی حرف زدیم.
اخرشم بحث یه جوری پیش میرف ک ب نفع من بود...ک یهو دوباره میگف"حالا میری شعبه سه یا چار؟" و منم میگفتم"دو:/"
و خب...یکمم دلم برا دوستم سوخت.اگ من میرفتم دو درحق اون ظلم میشد.اخرش خوبیش این شد ک مدیر کلا نظرش راجب من عوض شد.فمید ی دختر یدونه نازک نارنجی نیسم ک هرچی میشه ننه باباشو میکشونه مدرسه...و بم راه حل داد.
ک یا ازبین سه و چار انتخاب کنم...یا برم پیش والدین دوستم و ازونا رضایت بگیرم...رفتم خونه و کلی رواین فک کردم.و ب این نتیجه رسیدم ک...میرم شعبه سه!
اخرشب همون دوستم بم پی ام داد...و گف ک قضیه اصا این نبوده مامانش فقط گفته بوده این با دوستاش تو ی کلاس نیفته ک حرف نزنن  و حواسشون ازدرس پرت نشه!حتی بم گف برنامه شعبه دو روبیارم و قضیرو خودش درست میکنه.ولی خب من تصمیمو گرفته بودم.درواقع این افکاری ک ازمن و دوستم داشتن مربوط ب حرف مامانش نبود.مربوط ب مدرسه قبلیمون دوره راهنمایی بود. و اینو خودشون بریده بودن و دوخته بودن ک افسردگی دوستم و مشکلاتی ک داره بخاطر منه و من و اون بهم تمایلات همجنسگرانه داریم://
فردا صبحش دوستم اومده بود مدرسه بامامانش...و مدیر گفته بود"مهسا اصا هم دلش نمیخاد بیاد دو://و اینک اصا حرف مامانه بی تاثیره مهسا کلا قرار نیس بره دو"بعد کلی به دوستم گفته بوده ک من ازقضیه باخبر نشم(میدونسه دوباره قشقرق راه میندازم)و خب دوسمم کامل قضیرو بم گف://تازه دوستمم زود فرستاد خونه ب بهانه اینک حال روحیش خوب نیس برااینک بامن روبه رو نشه و قضیرو بم بگه...
و خلاصه!من اولین کسی شدم ک درتمام طول مدیریت اون مدیر تو اون دبیرستان فکسنی کلاسمو عوض کردم!کلاس جدیدم خیلی بهتره واقا...البت بخوبی دو نیس ولی بهتر از یک بود ک توش افتاده بودم و اصا هم پشیمون نیسم ک اینهمه کار انجام دادم:/
و فهمیدم ک واقا برا بابا مامانم مهمم...مخصوصا بابام.تا لحظه اخر پس نکشید...حتی صب روز یکشنبه هم گف ک اگ واقا نمیخام برم سه مجبور نیسم برم و خب خودم ایندفه مخالفت کردم...همینجوریشم دوروز +ی زنگ از بقیه عقب افتاده بودم نمیخاسم بشه سه روز+ی زنگ!
و فمیدم چقد دانشگاه روانشناسی دقت نمیکنه ب چه روانیایی مدرک میده!و اینک...میشه گف تاحدودی احساس خوشبختی میکنم
حس خوبیه ک بدونی لاقل پدرومادرت قبولت دارن و دوستت دارن...لاقل پدرت
و تازه...بیشتر دوسام تو شعبه سه هسن.الان میگی"پس مغزخر خورده بودی میخاسی بری دو" اخه دو خ جو صمیمانه و خوبی داشت و بچه ها شر نبودن ب معنای واقعی کلمه.تازه "میم" هم تو شعبه سه هس و ی خبر عالی!"میم" قراره دوسال اخر دبیرستانو بخاطر کار باباش ک دبیر یکی از مدارس فارسی زبان فرانسه شده بره پاریس!و خب...خوشالم ک لاقل ت ی قاره نیسیم...هرچن برا دانشگاه برمیگرده ایران ولی...احتمالا تا دوهفته دگ از شر اونم خلاص میشیم!
نتیجه اخلاقی داستان:اگ از وضعیت موجود ناراضی این...تغییرش بدین!بش عادت نکنین!بااینکار فقط خودتونو نابود میکنین.لاقل تلاش خودتونو بکنین گایز...اصلا هم از حرف اطرافیان ک بتون میگن بزدل یا صورت مسئله رو پاک نکن نترسین!
پایان!
---------------------------------
پ.ن:گایز ببخشید سرنزدم وباتون سرم یکم شلوغه...امروز بزور وقت گیر اوردم اومدم دو اپیزود euphoria دیدم و اپکردم...جبران میکنم ایشالله...اگ مطلب مهمی هس ک میخاین چک کنم کامنت بزارین تو وبم کامنتارو چک میکنم حتی اگ جواب ندم.
پ.ن2:ی دختری هس تو مدرسمون...نمیدونم خیلی دوس دارم باش دوس شم یا بش نزدیکتر شم و کلا بشناسمش..فک نکنم روش کراش زده باشم بیشتر کنجکاوم.نمد باید چجور باش سرصحبتو باز کنم...کلاسش ی شعبه دیگس زنگ تفریحا هم با اکیپش میره میشینه.فقط اینستای همو فالو میکنیم و چنباری استوریام ریپلای زده...تو واقعیت بااینک اون خیلی ادم سوشالیه باهم حرف نزدیم فراتر دوسه تا کلمه...هعی
  • وهکاو --

they're worth it

Image result for aesthetic retro gifs
hi hoes 
خب اولا ب خوانندگان جدید وبم خوشامد میگم://!ک خب همشونو تو واقعیت و ن صرفا مجازی میشناسم
داره کم کم تعداد کسایی ک تو واقعیت میشناسنم و خواننده اینجان بیشتر بقیه میشه
یکمم غافلگیر کننده بود پست قبلی چسناله کردم ک کسی پستامو نمیبینه یهو اومدم دیدم 96تا کامنت جدید اومده"ک میشه گفت 80تاش مال دانیال بود"و خب انگار چسناله هه یجورایی اثر کرد تنکس گایز
i kinda feel awakward and uncomfortable right now butt...fuck it anyway
خب همونجور که قول داده بودم قرار شد ی لیست از فیلما و کتاباو...چیزایی که به نظرم ارزش دیدنو دارن بزارم...
راسی مرسی یادتون بودم نقاشی مینیمالارو نزاشتم...خودم یادم نبودD:اونم ادامس"هاهاها فک کردین من رشوه میدم تا بخونین مطالبو"

ازونجایی که فک کنم این مطلب خیلی طولانی بشه گذاشتمش تو ادامه...بزن رو ادامه مطلب

"fav books"
1.جایی که عاشق بودیم:گااایز فقط میتونم بگم گول اسم کتابو نخورین و ماهیت این کتاب خیلی فراتر از ی ماجرای تین رومنسه!حقیقتش خلاصه این کتاب منو مبهوت خودش کرد که میگف"ایا امروز روز خوبی برای مردنه؟" من برای فینچ(کاراکتر اصلی این کتاب)حاضرم جون بدم:"/نمی خوام این یکیو واقا براتون اسپویل کنم ولی موضوع کتاب حول محور احساسات عاطفی بین دوتا نوجوون...خانواده هاش...مشکلات روحی مثل دوقطبی ...افسردگی...ترس از دست دادن عزیزانو...غیره میگذره.و باید بگم از کتابایی بود که تونست اشک مهسای به اصطلاح قوی رو دربیاره:))این یکیو هر سلیقه ای که دارین حتی اگه از کتاب خوندن خوشتون نمیاد نخونین انگار برباد دادین کل این سالارو
2.مزایای منزوی بودن:حقیقتش اولین بار که تیترشو دیدم فک کردم ی کتاب روانشناسیه!کتاب نسبتا معروفیه حتی ی فیلم هم به همین اسم ازش ساختن.من فیلمشم دیدم و دیقا عین کتاب بود فقط حسی که کتاب بم میداد جالبتر بود.خلاصه اگ ازین ادمایی هسین که دوست دارین ولی معمولا تو پس زمینه ماجرایین "اگ من هسین ب عبارتی!"حتما بهتون توصیه میشه
3.ناطوردشت:اینم خیلی معروفه حس میکنم همه خوندنش و تمش شبی همین مزایای منزوی بودنه...راجب ی پسر نوجوونه که هنوز خودشو پیدا نکرده و داره از مدرسه ب خونه برمیگرده و این کتاب ماجراهاشو از زبون خودش تعریف میکنه...راسش بنظرم یکم کتاب overrated هس ولی خب بازم حس جالب و عجیبی بم داد
4.نبرد با شیاطین:خب یکم از تم درام و احساسی که بگذریم این  مجموعه کتاب ب قلم دارن شان اسطوره من تو ژانر ترسناک"ایموجی خنده خبیثانه"واقا ی شاهکاره.درواقع بیشتر توصیفاش از ماجراهای داستان هس که کتابو شاهکار کرده و چندش ترین جزییاتو توصیف کرده.اگه به جزییات داستانای ترسناک مثل چجوری پاره شدن رگاش علاقه ندارین و کلا مث من psychopath نیسین مجبور نیسین بخونینش...ولی واقا ماجراهاش جذابیت دارن حیفه:))
5...ار ال استاین؟:خب یکم حس کردم اگ از نویسنده ای که یه زمان دیوونش بودم چیزی نگم اینجا درحق اون سالایی که همه کتاباشو میگرفتم اجهاف شده."سالایی که ی بچه عجیب غریب بودم که فیلم و کتاب اگ تو ژانر ترسناک نبود نمیخوندم یا نمیدیدمش و کلکسیون چیزای عجیب غریب مث دندون و دستمالای لکه خون دارو...هعی چقد ادم تغییر میکنه.بیاین ازون دوران زیاد حرفی نزنیم هرچن دوسش داشتم"میدونم کتاباش شاید کمی بچگونه باشن و ادبیات ساده ای داشته باشه و بنظر خیلیاتون پایانش اکثرا مرموز و اعصاب خردکن باشن ولی خب...من دوسش داشتم و دتس ایت!بهترین کتابایی ک ازش خوندم دختر سایه"یپ درست فهمیدین لقب سابق شدوگرلم بخاطر این بود" و روحی در همسایگی بود.و تو دوتا کتابش ی عروسکی ب اسم اسلپی بود ک اسمش یادم نیس(عروسک وحشت؟)
6.امیلی:قبلا هم ازین مجموعه کتاب پست گذاشتم"میتونین anne رو سرچ کنین پستشو تو وبم بخونین...خیلی ادبیات شیرینی داره و نویسندشم همون نویسنده ان شرلیه.و ادبیاتش قوی تر از انشرلی هس هرچن کاراکتر ان شرلی جذابیت بیشتری داره.ادبیاتش جادوییه ولی!کتابرو که میخونین تا یه ماه همینجور متن ادبی بهتون الهام میشه:))عاشقانه های کلاسیک بهتون این کتابو شدید توصیه میکنم
7.ان شرلی:اینم واقا پرسیدن نمیخواد...هم ماجرای جالب هم ادبیات خوب.چ بهز این؟:))
8.قلعه حیوانات:اینم فک کنم زیاد اسمشو شنیدین...به این کتابه به معنی واقعی کلمه میگن"خاااار تشبیه"کل کتاب ی تشبیه خیلی قوی ای داشت که مث ی مرداب منو تو خودش فرو برد.سیاسیم هس کتابه اگ موضوعو بگیرین...این کتابه ب اونایی ک زیاد با کتاب خو نگرفتن توصیه نمیشه چون احتمالا اواسط کتاب ولش کنن ب امون خدا و خب...کتابه قطعا ارزشش فراتر این حرفاس که ول شه ب امون خدا!
9.پیش از ان که بمیرم:اینم ی رمان خیلییییی زیبا بود که از روش ی فیلمم ساختن ولی فیلمش بسی کسل کننده تر از کتاب بود.راجب دخترس که تصادف میکنه ولی نمیمیره و تو ی روز خاص گیر میکنهو...کارا و تغییرات دختر هس که برای نجات از اون روزی ک توش گیر افتاده انجام میده.واقا جالبه مخصوصا ب سبک زندگی امروز نزدیکه و ادبیات ساده ای داره فک کنم برا همه جذاب باشه.
10.بریده:حقیقتا این کتابو دوستم بم قرض داد منم خوندمش و خیلی خوشم اومد...توصیف احساسات ی دخترس که تو ی مرکز که مخصوص مشکلات روانی هس بستری شده مشکل دختره هم سلف هارم"ب خود اسیب زدن"هس.من خودم موقعی ک این کتابو خوندم ب خودم اسیب میزدم پس شاید بخاطر همین بود ک زیاد ب دلم نشست.نمیدونم واقا
11.تمام انچه هرگز به تو نگفتم:راجب ی دخترس که خودشو میکشه و عواطف و احساسات خانوادشو بعد مرگ اون نشون میده...ولی خب کتابه عمیق تر این حرفاس خیلی بهتر از 13reasons why"انکار نکنین ک یاد این افتادین خلاصرو گفتم"بااینک کاراکتر اصلی مثلا دخترس ولی بیشتر داستان درمورد کارکترای فرعی ینی پدرومادر و خواهروبرادرش هس...فلش بک ب عقب میزنه و همه اینارو توصیف میکنه.میدونم الان بااین توصیف مزخرف من میگین چ کتاب ابکی ومزخرفی ولی واقا نیس!خیلی جذابه فقط اگ زیاد توضیح بدم اسپویل میشه یکم.مخصوصا قسمتایی ک راجب مادر دختره بود برای من خیلی جذاب بود.ک چطور ب هدفای بلندپروازانه بچگیش نرسید و چقد کاراکترش درگذر زمان تغییر کرد.
12.نارنیا:مجموعه کتاب نارنیا ب معنای واقعی کلمه مجموعه کتاب موردعلاقه من تو بچگی بود و این ب این معنی نیست ک برا بچه هاس.من یکم زیادی زود خوندمش ادبیاتش بسی سنگینه اتفاقا.اگ از ماجراهای فانتزی خوشتون میاد خیلی جالبه براتون.اگه هم ن میشه کسل کننده ترین کتابی ک خوندین!
13.هری پاتر(فرزند نفرین شده):خب ازونجایی ک فک کنم همه هری پاترو یا خوندن یا نگا کردن معرفیش بی فایدس مگ معرفی کتاب جدیدش که راجب پسردوم هری پاتره!و ی بار دگ جی کی رولینگ ب من نشون داد ک این فکرم ک"دگ قرار نیس هری پاتر منو غافلگیر کنه!"کاملا اشتباهه و این اثر جدیدش اینقد غافلگیر کننده و پشم ریزون و دورازانتظار بود ک هفت اثر قبلی باید پیشش لنگ مینداختن!
14.کشکول طنز احمد اکبرپور:خیلی جالبه من اینو خیلی وقت پیش خوندم و واقا خنده دار بود بنظرم این کتاب!و خیلی خوبه ازنویسنده های ایرانی بااستعداد هم حمایت بشه.تااون موقع ک دوجلد بود نمیدونم جلدسوم هم نوشته براش یا ن.
------------------------------
گایز...حقیقتا خیلی کتاب خفن دیگه هس که دوس دارم معرفی کنم ولی حس میکنم شاید اون اندازه که برامن جذابیت داشته برا بقیه نداشته باشه...خیلیاشون کلاسیکن مث هاکلبری فین...تام سایر...عقل و احساس...شاهزاده و گداو...و بارها معرفیشون کردم ولی همه گفتن وای چ کسل کننده!و پارسال کلی کتاب خفن تو ژانر پلیسی خوندم مث"دختر گمشده""همسرخاموش" "ناپدید شدن ادل بودو"و...و مجموعه "من پیش از تو"و "من پس ازتو"ک خیلیا میگن ی رمان ابکی اینستاگرامیه ولی بنظر منکه واقا قشنگ بود.البت من خودم ب شخصه با "من پس ازتو"خیلی بیشترحال کردم و بنظرم خیلی واقع بینانه تر و جالب تر بود ماجرا درکل درحالی ک فک نکنم خیلیا اصا بدونن من پس ازتو هم نوشته شده!یا منکه خودم بچه تر ک بودم خوره کتابای علمی بودم کل مجموعه چراهای شگفت انگیز رو تا کلاس پنجم خریدم و خوندم.ولی اگ بنظرتون کسل کنندس کتابای علمی بنظرم مجموعه علوم ترسناک رو بخونین ینی اگه کتابای درسیمون ب سبک علوم ترسناک نوشته میشد الان هممون علامه بودیم بخدا!درکل کتاب خیلی خوندم بازم اگ ژانر خاصی مدنظرتون بود بم بگین تا بتون بگم!حتی کتابایی با رده سنی کمترم درخدمتم قشنگاشو بتون معرفی کنم ک ادبیات ساده تری دارن و جذابترن"تادلت بخاد ازینا خوندم"چون اینجا خیلی کلی معرفی کردم سعی کردم هم قشنگ باشه هم عامه پسند.تروخدا بگین الان هی حس میکنم درحق کلی کتاب اجهاف شده ک معرفیشون نکردم:((
--------------------------------------
fav youtubers
1.heyxnatalie یک دختر 16ساله ک بسی موده ویدیوهاش و واقا برای ادیت ویدیوهاشم خیلی زحمت میکشه صدبرابر بیشتر این یوتیوبرای بزرگ ک فالوورای میلیونی دارن و بنظرم خیلی بیشتر اینا حقشه!و کلا خیلی حس خوبی داره چون اکثر یوتیوبرای دخترنوجوون بنظر میاد ی زندگی خیلی خفن دارن...کلی دوست...خونه ویلایی بزرگ سفرای گرون قیمت...لباسای خیلی قشنگ و موها و صورت همیشه مرتب و ارایش شده...ک خب حقیقتو بگم خیلی وقتا میایم باطن زندگی خودمونو با ظاهر زندگی اونا مقایسه میکنیم و ناامید میشیم.ولی این خیلی مث ماهاس و خیلی طبع طنزشو دوسد:))معرکس درکل خیلی خودشه 10/10
2.kennedy walsh: اینم تو ویدیوهاش خیلی بیخیال و ب اصطلاح chilliهس و علاوه برخفن بودن خیلیم خنده داره 10/10
3.brandon walsh: کاکای همین کندیه:))و کل ویدیوهاش از خانوادشه ینی بعضی وقتا واقا ارزو میکنم کاش تو خانوادشون بودم بسکه فانن و  اینقد یوبس نیسن://یجورایی انگار ریلیتی شو هس ولی اصا مث این کارداشیانا کسل کننده و مسخره نیس...کایلی اند کندال هو؟دتس برندون اند کندی 9/10
4.kurtis conner: بیشتر میشینه و مسائل و ترندای مختلف نقد میکنه یا مسخرشون میکنه ب عبارتی و بش ری اکشن نشون میده.بیشتر ویدیوهاش منو ب خنده میندازهXD خلاصه از کمدینا این خ خوبه 10/10
5.cody ko: اگ از بالایی خوشتون اومد ازینم قطعا خوشتون میومد چون دیقا همونه اینم همیشه منو ب خنده میندازه.اگ ازونایی هسین ک زود بتون برمیخوره ب چیزای موردعلاقتون توهین شه نرین چنلش.ی رفیقیم ب اسم noel miller داره ک ازخودشم خنده دارتره!ی مجموعه داره تو چنلش ب اسم thats cringe ک توهمش نوئل هس .خود نوئل هم چنل داره ولی خیلی کم اپ میکنه و بیشترشم گیم استریم هس.خلاصه تو چنل کدی بیشتر میتونین از هنرنماییاش مطلع بشین 10/10
6.not even emily: اینم واقا خنده داره و بیشتر داره چیزیو نقد میکنه...یجور ورژن دختر همون بالاییاس.یکم منو یاد خودم میندازه راسش 9/10
7.emma chamberlaine: خب قبل اینک بگین وای نه من اصا از اما خوشم نمیاد و...واقا چرا؟چرا خ.وشت نمیاد://؟بنظر من میشه گف از ریل ترین یوتیوبرای معروفه فک کنم بعد از درامای سامرمکین و هانا هم ب همه ثابت شده باشه دگ!و خب ازاولین کسایی بود ک ی سبک ادیت خاص رو ک الان اکثر ولاگرای کمدین ازش استفاده میکنن انجام داد!9.5/10
8.kate elizabeth:زیاد توضی نمیدم...اگ از اما خوشت میاد ازینم خوشت میاد.حتی خیلیا بش میگن ورژن بریتیش اما چمبرلین!اگ مشکلت فقط معروف بودن اما هس خب قطعا قراره از کیت خوشت بیاد.9/10
9.lauren brodauf: گاااد این بشرم خ موده خیلی حس شوخ طبعی متفاوت و عجیب و جالبی داره:))خیلیم صداش شبی هالزیه 10/10
10.liza koshy: فک کنم اینو همتون بشناسین و من واقا بنظرم از خنده دارترین زنای یوتیوبره فقط حیف ک دگ کلا چنلشو ول کرده ب امان خدا://ولی هنوزم کلی ویدیو قدیمی داره ک میتونین ببینین10/10
11.david dobrik: دوسپسر سابق لایزا:"))خب درواقع محتوای چنلش ولاگ گرفتن از دوساش و اکیپشه که بسی خنده دارن اگ روز خسته کننده ای داشتین بهترین کار سرزدن ب چنلشه8.5/10
12.alex ernst: خب همه کسی حس شوخ طبعی این بشر رو درک نمیکنه:))کلا ادم عجیب و متفاوتیه بعضی وقتا شک میکنم ازین سیاره باشه"یزمانی یکی ازدوسام میگف شبی منه ولی خب حس میکنم خفن تر این حرفاس"از همین اعضای اکیپ دیویده...زیاد ویدیو نداره ولی همونارو خیلی روش وقت گذاشته کاملا مشخصه://10/10
13.ally hills: خب اینو تازه پیدا کردم و یک عدد لزبین کیوت بسی awwkward:))میباشد ک اهنگم مینویسه و میخونه.من خودم خیلی از ویدیوهاش خوشم اومد شمارو نمیدونم9/10
14.karin and skyler: خب اگ میخاین ازینی ک هس بیشتر احساس سینگلی کنین ویدیوهاشونو ببینین:))ی کاپل لزبینن ک ولاگ میگیرن یا چالشای مختلف انجام میدن.کاپلای لزبین تو یوتیوب زیاده ولی بنظرم اینا از همش جالبترن9/10
15jonah riddle : 10/10  a living meme
 16.jerm bot: a big fat extra moooood! 9/10
خب حقیقتا من خیلی چنلای یوتیوب بیشتریو دنبال میکنم درست حدس زدین!ولی اینا اونایی هستن ک واقا ارزش دیدن دارن و حس خوبی ب ادم میدن.خیلیا رو فقط ب خاطر قیافه میبینم واقا دلیل دیگه ای ندارم://بعضی وقتاهم اموزش یچیزیه یا....خیلیاشونم چنلایین ک اهنگ مینویسن خودشون و میخونن.فک کنم نصف بیشترز چنلای یوتیوبو من دنبال میکنم:/دتس ایت!
-----------------------------------------
fav movies
و حالا لیدیز اند جنتلمن!بخشی ک منتظرش بودین و ی حسی بم میگه کلا دوتا پارت قبلیو ایگنور میکنین برااین بخش فرا رسید!خب برای فیلما توضیح نمیدم زیاد چون همون اسمشم سرچ کنین تو گوگل براتون میاره خلاصرو فقط ریت میدم
the heathers:10/10
girl interruped:10/10
gia:10/10 'راجب زندگی ی مدله ک انجلیناجولی بازیش میکنه پس دگ بفهمین چقد خوبه"
reality bites:10/10 "اره میدونم الان میگین بخاطر ویونا رایدره ک اینقد فیلماشو معرفی میکنی؟بخدا دس من نیس اون توفیلمای خوبی بازی کرده...اینم رومنسه بیشترش راسش ولی واقا قشنگه"
palo alto:10/10 خیلی سردرگمی تینیجرا رو قشنگ ب تصویر کشیده این فیلم و نقطه قوتش اینه زیاد ب کلیشه های معمول دامن نزده
before sunrise:10/10 "اینم رومنسه درواقع راجب دوتا ادم ک تصادفی همو تو قطار پیدا میکنن و فقط ی شب میتونن باهم وقت بگذرونن.اگ بیشتر ب ماجرا و هیجان علاقه دارین و دیالوگا براتون کسل کنندس نگا نکنین چون نصف بیشتر فیلم دیالوگ و حرف زدنه.کرمای کتاب عاشق این فیلم میشین.دوتا قسمت دگ هم با مضمون های before sunset و before midnight هم داره ولی خب اونارو کمتر بش ریت میدم اولیش ازهمه بهتر بود"
the crush:10/10 "واقا متفاوت بود این یکی!"
pretty baby:10/10 "زندگی ی دختربچه تو فاحشه خونه رو نشون میده.اگ از مضمون های لولیتا وار (لولیتا هم خوب فیلمیه راسی ولی فک کنم اکثرا دیدنش)و حساسین ب این چیزا نبینین بهتره.ولی واقا قشنگه.
american beauty:10/10 "شاهکار ب معنای واقعی کلمه"
empire records:10/10"اگ ب فیلمای دهه هشتاد میلادی +موسیقی مخصوصا راک علاقه دارین این فیلم برا توئه:))
dazed and confused:9/10 "اینم واقا تم دهه هشتاد و قشنگی داره فقط اشکالش اغراق تو بعضی سکانسا بود بخاطر همی نمره کم کردم وگرنه درکل معرکس"
running on empty:10/10"گاااد من اینو خیلی دوس داشتم.خیلی خوب بود.همه مفاهیمو باهم تو ی فیلم گنجونده بود"
my girl:10/10 "اگ میخواین اشکتون دربیاد ببینینش:))مازوخیسمم خودت داری"
submarine:10/10 "هم تم جالب و متفاوت هم داستان!"
the man in the moon:10/10"اینم خوراک گریس:))"
skate kitchen:9.5/10"خب بااینک فیلمه جدیدا ساخته شده ولی خیلی تم قدیمی و خوبی داره شایدم بخاطراینه بیشتر راجب اسکیت برده"
me and earl and the dying girl:9.5/10"از معدود فیلمای جدید خوب"
the breakfast club:9/10"خب برای ی خوره فیلمای دهه نود و هشتاد میلادی زشته ک این فیلمو معرفی نکنه.اره یکم overrated عه ولی بازم چیزی از خوبیش کم نمیکنه
eternal sunshine of a spottless mind:10/10
i beilieve in unicorns:10/10
poison ivy:10/10
closer:10/10 "لنتیییی اینو همین تازگیا دیدم و واقا چرا زودتر ندیدمش!فیلم پشم ریزون و الهام بخش و غافلگیرکننده میخاین/؟فقط ایننن"
about ray:9/10"خیلی قشنگ ماجرای ی ترنس ftm رو ب تصویر کشیده"
ginger and rosa"8/10
-------------------------
اینا فیلمایی بودن ک خب اکثر پرمحتوا بودن ازنظرمن و تم قشنگی داشتن...ولی بعضی فیلما هستن ک کلا فقط حس خوبی بت میدن یا رومنسن ک خب ب سلیقه همه نمیخوره!بیایم اوناهم بتون معرفی کنم
mean girls:9/10"بطرز وحشتناکی iconic و فان...دوشو نبیبنین خیلی چرته یکشو ببینین"
clueless:9/10 "وای خ فانه این"
the wild child:10/10 "اینو حتمااااا ببینین!"
10things i hate about you:8/10 "کاراکتر اصلیش مرحوم هیث لجره و فیلم هم رومنسه:))"
500days of summer:9/10"حقیقتا اینو باید تو بخش قبلی معرفی میکردم ولی باخودم گفتم الان میگین:عامو رومنسو نوکیدی!"
jennifers body:8/10"برخلاف اسمش محتوای ترسناکی داره و واقا جذابه!بیاین روراست باشیم من بخاطر مگان فاکس دیدمش و خب کلیم فنگرلی کردم ولی ارزش یبار دیدنو داره"
kids:6/10"ی فیلم کاملا بی محتوا با تم خفن ک دل من ظاهربینو برد!راجب ایدزه و منتقل کنندگانش"
the craft"7/10"
shes the man:10/10 "ی فیلم دبیرستانی خیلی خوب و کمدی بامفهوم فمینیستی ن چندان زیرپوستی!"
--------------------------------------
خب راسش میخاستم اهنگم معرفی کنم ولی خب...دیدم دیگه خیلی طولانیم شده تاهمینجای کار!شاید ی پست دگ ی پلی لیست درست کردم.و ازونجایی ک ی اوتاکوام شاید تعجب کرده باشین ک چرا انیمه معرفی نکردم بخاطر که ندیدم اوتاکو جز خودم تو وب رفت و امد کنه.اگه انیمه جالبیم خواسین بگین تو چ سبکی بهتون معرفی کنم!حقیقتا من چیزای خیلی زیادیو دوس دارم و چیزای خیلی زیادی هستن که تو بازه های زمانی خاص به من حس خوبی دادن.خیلیاشون فقط تو ی دوره ای از زندگیم بم اون حس رو دادن...خیلیا باعث شدن خودمو پیدا کنن...بااهنگا و فیلما و کتابام بود ک فهمیدم اتفاقا ن تنها ادم بی احساسی نیسم بلکه خیلیم احساساتیم!چون ادمای توی دنیایی ک من زندگی میکنم بهم قبولونده بودن ک ی دختر بی احساسم ک گریه نمیکنه و...ولی بااینا ب این نتیجه رسیدم ک کاملا برعکس!من خیلی عمیق حس میکنم.و خلاصه اینا بود ک باعث شد من بشم اینی ک الان میبینید. و ازش ناراضی نیسم!
----------------------------------
پ.ن:کتاب موردعلاقتون چیه و چرا؟کدوم یکی از کتابای لیستو خوندین و نظرتون راجبش؟
پ.ن2:یوتیوبر موردعلاقتون چیه و چرا؟فیلمای موردعلاقتون چی؟
پ.ن3:لیسته رو برا عمم گذاشتم یا قراره مورداستفاده واقع شهXD
پ.ن4:هرسوالی راجب هرکدوم خواسین بپرسین
پ.ن5:بیشتر پیگیر چه ژانری از کتاب یا فیلم هسین؟
پ.ن6:گایز واقا خداروشکر این پستو من روز اخر شهریور نوشتم و الان یک مهره که دارم ادیتش میکنم...خداروشکر بخاطر اینکه اگه الان می نوشتمش اصا از وایب مثبتی که اول پسته خبری نبود...روز اول مدرسه ب معنای واقعی کلمه افتضااااح بود!یادتونه گفتم خداکنه با خودچس ÷ندارا/بیشعورا تو ی کلاس نیفتم؟خب افتادم:))و کلا از کل دوسام فقط ینفر تو کلاسمه...بعد دوتا از دوسام و ی دختره ک بنظرم خیلی کیوته و کلی از بچه های خفن تو شعبه دو هستن...بعد هرچیم ب معاون رو زدم اصرار کردم عوض نکرد!میگ ثبت شده تو اسناد نمیشه://اخه باقالی فقط دوتا لیست میخای ادیت کنی!شانس من از هفتم شعبه دو بودم امسال افتادم یک...حالم از کلاسم و امروز بهم میخوره اصا هم اوک نیس حالم:)امیدوارم شما روز خوبی داشته بودید!تعریف کنین ببینم...اگ خواسین منم تعریف کنم.
و در پایان با اثر مینیمالم شمارو بدرقه میکنم:))
 
 
  • وهکاو --

just a memory

Image result for cocain gif

مثلا یه روز باشه اواخر اردیبهشت،کف اتاقم دراز کشیده باشم،ساعت هشت شب باشه،اسمونم اسمون بعد غروب باشه،رنگشم ازون ابیای تیره باشه که انگار هوا تاریک ولی تاریک نیس،اهنگ im your ghost هم پلی باشه،چراغا هم خاموش باشه،کتاب زیستم اونور بحال خودش رها شده باشه.

هیچ اتفاقی نمیفته،ولی انگار اون ساعت،اون لحظه برای همیشه تو ذهنم ثبت میشه،همینقدر بی دلیل،تو یاد موندن دلیل نمیخواد،شایدم دلیل داره ولی اونقد عمیقه که سلولای مغزمم درکش نمیکنن بیان بمنم بگن.انگار تو ی فیلم امریکایی دهه نودی،ولی کاراکتر فرعی ای.
یهو مامانت میاد میگ:پناه برخدا!یه ذره عقل تو کلت داشتی اونم باد بردش!
بعدم چراغا رو روشن کنه و اون لحظه تموم شه و تو برگردی به همونجا،تو لحظه دیگه ای که قرار نیس تو ذهنت بمونه.
هرچن شاید بعضی جاهای خاطرمو دسکاری کرده باشم،مث اون پروفسور معجون سازی تو هری پاتر!مثلا یکم فلش بک که بزنم عقب قطعا میدونم مامانم نمیگه عقلتو باد برده!،شاید این چیزیه که گوشام دوس دارن بشنون...درهر صورت همونه دیگه. یه مفهومو میرسونن،فقط یکیش با کلمات مامانم که حتی تو کله خودمم نمونده و احتمالا تاریخ فراموشش کرده،یکی کلمات از جنس خودم
----------------------------------------------------------
خب این نوشترو چن وقت پیش نوشته بودم اوایل امتحانای ترم بود فک کنم...فقط دلنوشته بود دیقا همه چیزایی ک تو ذهنم بودن نیومدن با  ارایه و اینا تلفیقش کنم
مود امروز: "ایس کافی میخااام:((یکی بم کافئین برسونه"
سوپرمارکت سر کوچمونه ولی خب...من برم طبقه بالا تو اتاقم..لباسامو دربیارم(مجبورم این یکیو چون عملا با شلوارک رکابی نشستم)لباسای بیرون تنم کنم...کفشامو بپوشم...برم اینهمه راهو...حساب کنم...برگردم خونه...کی میره اینهمه راهو:/؟؟کوروشم ک الان باهام دعوا کرده نمیتونم ازش بخوام بره برام بگیره
دعوامون حالا سرچی بود؟من ی تیوپ نوتلا داشتم...اهنگ pretty girlsبریتنی داشت پلی میشد..منم رفتم تو حس وانمود کردم تیوپ نوتلا رژلبه و زدم ب لبم...بعد وانمود کردم میخام کوروشو ببوسم...بعد این احمق محکم تکون خورد کلش خورد تو دهنم..موهاش ب مقدار خیلی خیلی چس مثقالی نوتلایی شد:///بعد الان سراین قهر کرده
اگ دوسپسرم بود الان از خداش بودا (موهارو نمیگم لب نوتلایی میگم) ولی این خ یوبسه...از هرپسری ک تاالان دیدم یوبس تر و چس تره://چیزی از جوونی کردن و تفریح حالیش نیستتتتت!!!
لایف اپدیت: جوشام خ کمتر شدن الان فقط جاشون مونده D:تابستونم تموم شد و من ب غیر از فیلم دیدن هیچکدوووووم از کارای bucket listم رو انجام ندادم:))تا دلتون بخواد فیلم دیدم درعوض...شاید بزودی سریال skins رو شرو کنم ی ادیتایی ازش تو اینستا دیدم ک...اوووه گااااد!ولی خیلی زیاده...هفت فصله فک کنم منم ک فک نکنم اونقدا وقت داشته باشم.
یکم راجب اینک قراره تو چه کلاسی بیفتم امسال نگرانم...پارسال بااینک تو ی کلاسی افتادم ک دوسام نبودن ولی بچه هامون خوب بودن.میترسم امسال تو ی کلاسی بیفتم که دوستی توش نباشه+بچه مزخرفا/خود چس پندارا/بیشعورا بیفتن توش
بخاطر این نگفتم /جنده ها چون جنده ها دوستامن:))ازون لحاظ
بعد از مدتها ی قرص ازون تجویزای روانپزشک انداختم بالا و پشیمون شدم بخاطر بیحالی و کنفی بیش ازحد بعدش...و یادم افتاد چرا بس کردم خوردنشونو
چن روز پیش داشتم خیابونو متر میکردم و همونجور که ب الستارای جدیدم زل زده بودم یهو تو رودخونه فکرم غرق شدم.ب اینکه چقد ادما شبیه اون چیزی که نشون میدن نیستن.به اینک هنوزم اکثر مواقع اشتباه میکنم تو انتخاب ادما.اتفاق خاصی نیفتاده فقط حس میکنم از خیلیا ناامید شدم.
------------------------------------------------------
پ.ن:به شیک اورئو معتاد شدم...شما چطور؟
پ.ن2:به کدوم کارای تابستون رسیدین؟کلا بگین تابستان خود را چگونه گذراندید؟
پ.ن3:داداشم خیلی پفیوزه.agree or not??
پ.ن4:skins رو دیدین؟هنوزم دلم ایس کافی میخادا:((یکیتون برام تلپورت کنه لطفا
پ.ن5:گایز بنظرم وبم دوس نداشتنی شده...خیلیا ک قبلا سرمیزدن دگ نمیزنن...اتفاقی افتاده؟چیزیو خراب کردم؟حس میکنم قبلا ک کمتر سرمیزدم وب بیشتر تحویل گرفته میشدم...الان فقط درصورتی ک براتون نظر بزارم شاااید تازه اونم شاید جدیدترین پستم ی ندا میدین معلوم نیس خوندین قبلیارو یا ن...وللش شایدم ناموسا کسل کنندم XD و تقصیرو نمیندازم گردن کلماتم...چون خیلی وبارو میبینم ک مثلا فن گرلی فلان ادمو با فلان زبون مریخی کرده مثلا اینجوری"واااای چانبک تیبابسعغثعضهصفصعض6قفض6فیشعغلبس"و خب چهل تا کامنت میگیره باهمون مضمونها...ولی خب من اینهمه مینویسم و کلا فوقش ده تا بگیرم اونم همش ازطرف یلداس یا دینا "تنکس دوودز"این ینی خودم کسل کنندم...یپپپپ!چنتا وب خوب و جدید بم معرفی کنین تو کامنتا...الان فق مال دینا و یاسیو میشناسم ک محتوا داشته باشه
پ.ن6:گایز ی لیست از فیلما و یوتیوبرا و کتاباو...کلا چیزایی ک بنظرم ارزش دارن چشامونو بخاطرش بسوزونیم یا پرده گوشامونو نوازش کنیم بزارم ؟تا ی پست معرفی باشه چون خیلیاتون ازم سوال میکنین مخصوصا برا فیلم...ایده خوبیه؟
 
 
 
 
  • وهکاو --

a night without a moon

Image result for AESTHETIC FAKE FRIENDS
ناشدنی بود نادیده گرفتن تلالو انوارش;حتی از نگاه پنجره تیره غبارالودی چون من.
بلعیدن قطرات حبس شده در ابرهایم نیز عطش محبت اورا برطرف نکرد.او خواستنی بود.
او روز بود و من شب.
اما من ان شب رویایی افسانه ها نبودم,شبی بودم دلگیر و ابری و تهی از مهتاب...به سرعت زدودن غبار فراموش شدنی.و او روزی صاف بود و به یاد ماندنی...ابی اسمانی,خورشید زرد,ته مانده سفید ابر
روز به من نزدیک تر شد.با اشتیاقی از جنس کنجکاوی می خواست ابرهایم را کنار بزند.
گفتم:ورای سحابم خالیست!
گفت:می خواهم ماهت را ببینم
گفتم:خلا محض است.
خنده ای کرد و گفت:پس من کاشف خلا ات میشوم.
ابرهایم را کنار زد.درخشش ماهم کم از خورشیدش نداشت.
ابرهایم را چید. گفت:ماهت مایه دلگرمیست.
گرما به چه کارش می امد؟مگر گرمای دل فروزانش کافی نبود؟ من نقره ای درخشیدم و او طلایی.ازمن رو گرداند.
ماهم شد دشمن دوست نمایم,به مجعد سفید ابرهایش اویزان شد و شد گیره ای برای ان گیسوان ابری.
شاید هم ماه از اول متعلق به او بود چون من تهی تاریک بودم.
حال من سال های نوری را می شمارم تا ابرهایم دوباره بلند شوند و پرده ای شوند برای دیدگان بی فروغم.
و شهاب سنگ ها برسرم فرود می ایند و می گویند:"کاش هیچوقت نقره ای نمی درخشیدی!"
-----------------------------------------------------------
نمیدونم چیشد...اومدم فیلم TANNER HALL رو دان کنم دیدم ن دلم خیلی پرتر ازین حرفاس
شایدم خالی تر ازین حرفاس...من از خالی بودن خیلی میترسم.
یه روز یه دوست پرسید"بنظرتون مهسا ازچی بیشتر همه میترسه؟"
منم گفتم"سگ!"...ولی الان یادم اومد غیر سگ از خالی بودنم میترسم.
و الان..واقا دارم حس میکنم ته مونده هامم دارن از وجودم پرمیکشن به معنای واقعی کلمه.
پس به این بلاگ کوچک و نه چندان معروفم پناه بردم...و هرچی تو ذهنم بود رو به متن بالا نوشتم...
متنفرم از وقتی که کاراکتر داستان و موقعیتش واقا مال خودمه...چون تو عالم دلنوشته من دروغگوترین نویسنده دنیا میشم.
هیچکدومش درددلای دل درد خودم نیس...ولی این هس و نوشتنش کلا ده دقیقه ام طول نکشید
چرا ادما اینقد عوض میشن یهو؟چرا یه کسی که تا دیروز با اطمینان کامل ازش دفاع میکردی رو امروز حس نمیکنی دیگه بهش اعتماد داری؟
چرا اینقد متنفرم از نمو های زندگیم...نمو ینی گذر از یه مرحله و رفتن به مرحله جدید...و من واقا حس میکنم دارم میرم ی مرحله جدیدی از زندگیم
و میدونین چیه؟ بهترین دوستی که میتونین داشته باشین خودتونین گایز! و اصلا سعی ندارم نظریات یه ادم منزویو تو کلتون فرو کنم
اگه ازتون اسم بهترین دوستتونو خواستن و غیر از اسم خودتون کس دیگه ایو گفتین...بدونین دارین چپکی میرین
حتی اگه تا اخر عمرتون اینو نفهمین.
یا اسم خودتونو بگین...یا اسم یه مشت از دوستاتونو بگین چون اونجوری کسی هسی که از لحاظ احساسی به ی فرد خاص و مشخص وابسته نیسی.
بگم از چی ناراحتم؟ ازینکه دگ بحث راجب هری پاتر دلشونو میزنه و بحث راجب ی پسر تو خیابون که بشون گفته"جووون!"نه!
ازینکه همش راجب فلان پسر حرف میزنه...
ازینک خیلی راحت میاد میگه"دوستی با پسرا خ بهتر دختراس!دخترا خ حسودن و هرثانیه میخوان ب ادم اسیب بزنن!"
رفیق...ب عنوان کسی که نصف بیشتر عمرشو با پسرا گذرونده باید بگم اصلا اینطور نیس.والا هر پسری که من باش دوس بودم اخرش ب این حالتا ختم شده:
1.ازمن خوشش اومده و بعد به غرورش برخورده که من نخواستم رابطمونو از فرندشیپ به رومنس تغییر بدم و درنتیجه ب مرور دگ همون دوستیو هم ریده بش! (غیر ی نفر بقیشون همین بودن)
2.متاسفم ولی اکثر پسرا(75درصدشون)تو کشورما هنوز عقاید خیلی قدیمی و پوسیده دارن که ناشی از تربیت نادرست خانواده هاشونه و اخرش سرهمین عقاید مسخرشون دس ب یقه شدیم و رفاقت دود شد رف هوا...کافیه یبار باشون فوتبال بازی کنی ببین چقد هنو شرو نکرده تحقیرت میکنن و میگن ما ضعیف کشی نمیکنیم.
3.اگ پیششون مث بقیه دخترا نباشی بخاطر همون عقاید قضاوتت میکنن خیلی راحت...من بچه بودم تا دلت بخواد دوس و رفیق مذکر داشتم.سرهمین ناگهانی موکوتاه کردن و کام اوت کردنم...تقریبا بیشترشونو از دس دادم...و کی گفته پسرا حسود نیسن؟یبار با ی پسری دوس بودم...بعد با ی دختری رل زدم...و کاشف ب عمل اومد اون دختره کراش این اکس گای فرند گرامی بود...و خب ایا اصا اومد بمن چیزی راجبش بگه؟خیر!درعوض تا تونست کسشر راجبم پخش کرد..و اینک تاحالا بت حسودی نکرده ینی هیچ برتری ای نداشتی که بخاد بت حسودی کنه...و اگ یکم ب پسرا نزدیکتر بشی میفهمی که چقد پشت هم همو مسخره میکنن...واقا این خیلی معروفه"بحثای خاله زنکی"ولی بارها دیدم پسرا فلان پسرو پشت سرش بخاطر موارد مختلف مسخره کردن یا پشت ی دختری گفتن اره جندس فلانی که راحته ردیف کردنش!
.
و میدونین جالب چیه؟ب چشم خودم میدیدم ک داره پی ام اون پسررو زود سین میکنه و پی ام دوستای دخترش ک از قبل بش تکست داده بودنو نه!خب قطعا حسی که تو داری تجربش میکنی فرندشیپ نیس...و ن من نمیگم عشقه!یجور هیجان و شیطنته ک گل کرده و باعث میشه بخای بیشتر و بیشتر بااون هم صحبتی کنی!و باعث میش ب ی نتیجه گیری احمقانه برسی و بگی"دوستای پسر خیلی بهتر از دوسای دخترن" اونم جلو دوستای دخترت...ک ب شخصه تاحالا نه بهت حسودی کردن ن پشتت چرت و پرت گفتن و یه احمقیشون مث منم حساسه و بیش از حد روی دوستیت حساب کرده درنتیجه دلش میشکنه.
گایز لطفا نیاید دعوام کنین راجب حرفام درمورد پسرا...من واقا پسرا رو دوس دارم فارغ از جنسیتشون...من کلا هرکی باشعور باشه رو دوس دارم...و دوسای باشعور پسر زیاد دارم اگ بخاین براتون نام میبرم یکی یکی...دوستای باشعور دخترم زیاد دارم.
واقا برام فرقی ندارن.هرچن بچه بودم با پسرا اوکی تر بودم چون هنوز این مسائل احمقانه رو هیچکدوم بلد نبودیم فقط فوتبال بازی میکردیم گیم میزدیم بدون اینک کسی کس دیگرو بخاطر لای پاهاش تحقیر کنه...و تنکس گاد که هستن پسرایی مث بعضیا ک باشون دوستم ک باعث بشن نظرام ب پسرا هنو کاملا مثبت باشه
و تنکس از بهترین دوسام ک دخترن و میتونن درعرض ی شب کاری کنن ک کلا از واژه دوست حالم بهم بخوره و دیگه باورش نکنم
ولی طرف یجوری میگه "پسرای الان روشنفکر شدن دگ بابا با پریودم حتی مشکل ندارن"
با پریود مگ باید مشکلم داشته باشن؟ی واکنش کامل طبیعی هورموناس که برا زنا اتفاق میفته اصا مگ ب اون ربطی داره که بخواد باش مشکلیم داشته باشه؟؟؟...
واقا دگ حرفی ندارم!
----------------------------
پ.ن:اینروزا عمیقا ناراحتم...خیلی زیاد!ای کاش دوباره بچه میشدم..وقتی ک دخترا اینقد پسرا فکر و ذکرشونو مشغول نکرده وقتی بامن میگشتن...وقتی که هری پاتر خیلی جذابتر از ی پسره بود ک بت میگ جووون
پ.ن2:حرفامو زیاد جدی نگیرین...زیادی گیج شدم فقط همین.امیدوارم  زودتر ازین مود دربیام...حس میکنم دوباره دارم دراما کویین بازی درمیارم...هنوزم بیشتر هرکسی دوسشون دارم...خودمو فقط الان یکم بیشتر
 
  • وهکاو --

people assumptions about me+weirdest rumors lol

Related image
hi hoes!
دوباره یه مطلب دیگه راجب خودم!که خب...بسی پوینتلس!
حقیقتا دارم سعی میکنم تو تابستون مطالب فان بزارم چون ...تابستونه اصا اسم تابستونم بشنوی ادم رویا پردازیم نباشی کلی چیزای خوشالی و زرد و قرمز میاد تو ذهنت!
و خب کم مطلب میزارم چون همونجور که میبینین ذهن افسرده من در طنزپردازی بسی قاصره
خیلی وقتا شده که چیزی که مردم راجب تو فک میکنن اشتباه باشه(که اکثر مواقع همینطوره)
یا خیلی وقتا شده ی چیزایی راجب خودتون بشنوین که پشم که هیچی...پوسته ریزیم بعضا بکنین
اینجور شد که من ی استوری گذاشتم تا ببینم ملت راجبم چی فک میکنن(بخش کوچکش...ک شامل فالوورام میشن)
و حالا...لتس گو بیبی!
1.خیال پرداز: کاملا موافقم...درحقیقت من اصا تو این دنیا زندگی نمیکنم...بخاطر همینه اکثر مواقع ساکتم چون دارم تو اون دنیا با یکی دیگه حرف میزنم...یا شایدم دارم سکس میکنم:// :))هاهاها
2.روشنفکر"منطقی""خ خوب و منطقی انتخابای بقیرو درک میکنی": ازین خوشم اومد:))راسش اره...انتخابای بقیرو درک میکنم تا زمانیکه انتخابشون باعث هیت دادن ب ی گروه دیگه از جامعه نباشه (wow!im actually rlly nice dude)
3.مهربون "خیلی خیلی مهربون" "نایس": ...در جواب اینا فقط ده ثانیه ب ی نقطه نامعلوم خیره شدم بعدم  سوراخم به علت قهقهه زیاد جر خورد...سوراخ بینیم چون اونموقع داشتم نوشابه میخوردم پرید توش جریده شد قشنگ..اره دگ!پاک کن اون افکار کثیفو
راسش واقا نمیدونم چرا همچین فکری میکنن ملت ولی من واقااااااااا مهربون نیستم!و حتی بدجنسم بعضا..البت جدیدا سعی میکنم نایس باشم ولی وقتی رو دور بدجنسی بیفتم به بچی رجیناجرج میشم کامل:/!تخریب شخصیت میکنم درحد فیفا(ewww کی دگ ازین اصطلاح استفاده میکنه خدایی...می بچ)
4.باحالی...سلیقه موسیقیت خوبه:راحب دومی مرسی^ـ^عاشق اینم از موزیک تیستم تعریف کنن..یجورایی مث اینه ک دارن از کل وجودم تعریف میکنن چون واقا پلی لیست ی ادمه که نشون میده اون ادم چه کاراکتری داره. اولیم...واقا نمیدونسم چی بگم تا اینکه رفتم از داداشم پرسیدم ک ی عمره باهام زندگی میکنه و اونم گف:خیلی وقتا باحالی...خیلی وقتاهم فک میکنی باحالی و اصا نیسی!"زبونم نیاز ب ژیلت داره بس که بش گفتم خیلی وقتا ن!بعضی وقتا!ودف...
5."نوشته هاتو خیلی دوس دارم""ای کاش ی کتاب مینوشتی واقا نویسنده خوبی هسی": بازم ممنون که ب شکلی که ب کلمات میدم خوشتون میاد...خودم از نوشته هام خوشم میاد...از بعضیاشونم ن ولی اکثرا اره.
6."مرموز""ساکت""همش تو خودتی""گوشه گیر و منزوی":خب اینا تقریبا نظرات همون ادمایی هستن ک باشون حال نمیکنم بحرفم یا زیاد نمیشناسمشون و هنو یخم باز نشده که باهاشون حرف بزنم..البت بعضی وقتا واقا ساکت میشم حتی با نزدیکترین افرادم ولی خب...خ کم پیش میاد تو همچین مودی باشم با ادمایی ک واقا باشون حال میکنم ک خب تعدادشونم کمه پس این نظرات درسته شایدم واقا خ ساکت و منزویم
7."بطرز وحشتناکی گستاخی":این یکیو بطرز وحشتناکی موافقم! جاست ایت
8."خیلی رکی و همیشه باادم روراستی""خیلی فیکی":حقیقتا...جواب اینم نمیدونم هس!ببینین من واقا خ کاراکتر درونم زندگی میکنن که همشونم من واقعین و خیلیاشون خصوصیاتشون با همدیگه 180درجه تفاوت داره!بخاطر همینه اینقد باشک سوالاتو جواب میدم چون واقا دوتاش درسته...یکی از من ها واقا رکه و همیشه حقیقتو میگه اون یکیم خ فیکه و واقا یکارای عجیبی میکنه...اون من فیک جدیدا خ خودشو نشون میده قدیما اصا نشون نمیداد خودش...ن چند قطبیم نیسم اینو دگ روانشناس احمقمم نگفته هاهاها!فک کنم بخاطر ماه تولدم باش که geminiام...و سمبل ماهمم که دوقلوعه درنتیجه منطقیه خ کاراکتر داشته باشم(هیچکس یادش نبود به ک چقد خرافاتیم ک ب اینا اعتقاد دارم ولی..im a hoe for astrology )اگ هم باور نمیکنین ک ادم فیکی باشم چون اصا بهم نمیخوره این انگا...میتونین کامنت بزارین تا بگم بتون کارامو اونوقت قانع میشین
9."درنگاه اول خ شاخ و مغرور میزنی" "خیلی سرد و مغروری""خودتو خیلی میگیری":حقیقتا من واقا مغرور نیسم البت درونگرا هسم که باعث میشه زیاد احساساتمو نشون ندم بخاطر همین فک میکنن سرد و مغرورم ولی خب...من فقط میترسم خیلی وقتا اگ زیاد باطرف گرم بگیرم طرف فک کنه خیلی شیفته و مجنونش شدم و بعدم فک کنه وظیفمه این رفتار خوبم باش...بخاطر همین تاوقتی ک مطمعن نشدم طرف جنبه داره باهاش گرم نمیگیرم...یجورایی روش پیشگیری بهتر از درمان رو پیش گرفتم.نمیخام باز دلم و غرورمو و حالا هرچی سر ی ادم هیچی بشکنه
10."خیلی خسته ای همیشه""گشادی":اینم بشدت موافقم...من کلا انرژیم خ زود تموم میشه نمد چرا...مطمعنم تو زندگی قبلی ی فاحشه بودم که از ناحیه ماتحت زیاد ب سرزمین گامیرفته اخه اینحجم از گشادیم در روح و روانم غیرمنطقیه(جسمی تنگما!یسسس دست نخورده کاملا)
11."خشنی":بستگی داره خشن رو چی ببینی...من فقط ادمی نیسم که ببینم ب چیزی یا کسی بی احترامی میشه و ساکت بشینم..اولش سعی میکنم منطقی و بازبون خوش حالی طرف کنم...بعدش ک دیدم طرف تو کلش بجای مغز کلم پیچ ک هیچی...تاپاله هس دیگ اون روی منو میبینه://و خب البت کسی ک اینو گفته بود یکی از همونایی بود ک کورکورانه هرچی میگن قبول میکرد.یادمه ی گپ بودیم...بعد ادمینش ی پسره ای بود ک خیلی ادعاش میشد همش و همروهم مسخره میکرد و بقیه هم کلا دورشو میگرفتن...بقیه غیر من قطعا!من فقط زودتر ازون بقیه نادون شناختمش و هی بیشتر و بیشتر exposeمیشد توسط من ک اخرش دگ تحمل نکرد و منو ریموو کرد...اخرشم حرف من درست درومد اونم بعد از یسال خودش اعتراف کرد پیج فیک دختر میزده قربون صدقه خودش میرفته...بعد تازه براش نازم میومد...فقط هدف همچین ادمایی رو نمیفهمم..اره تو اون گپ کسی ازم خوشش نمیومد همه ب چش ی عصبی نگام میکردن ولی خب...اخرش ک رسیدن ب حرفام دگ://پس منم ب چیزی ک میخاسم رسیدم...در غیر اینصورت...من اتفاقا برخلاف ظاهرم روحیه م در خیلی مواقع لطیفه...مثلا وقتی میگم از ادمای هنرمند خوشم میاد ک مثلا شعر میگن و اینا برام ترن انن یا فیلمای رومنس میبینم اکثرا فکشون میشکنه بس که بازش میکنن...بهم میاد ازین پسرای ورزشکارای عوضی خوشم بیاد ک عضلانین خودمم میدونمXDولی خب درواقعیت کاملا برعکسه
12."وفاداری""بامعرفتی":اره اگ ببینم کسی ارزششو داره چرا ک ن
13.احساساتتو مخفی میکنی"درحقیقت خودتو بی احساس نشون میدی و اینجور نیسی""خیلی پوکری":بعضی وقتا اره...بعضی وقتای دگ ن واقا احساس خاصی ندارم تو اون زمان...من کلا بشدت تو درونم زندگی میکنم عین ی لاکپشت درونگرا(لاکپشت درونگرا؟اسم جالبیه برا چنلم راسش نمد)ولی جدیدا دارم رو خودم کار میکنم ک بیشتر با بقیه روراست باشم درمورد احساساتم
14."فک میکنی کسی دوستت نداره و بت توجه نمیکنن درصورتی ک کاملا برعکسه":خب...ن متاسفانه برعکس نیس من واقا نامرئی ترین ادمیم ک میتونین تو زندگیتون ملاقات کنین"اگ متوجهم بشین اصا"
15."تو درحقیقت تاحالا ساک زدی و ازین کارا کردی ک انقد توشون واردی و میدونی چجور باید انجام بدی ک طرف حس بهتری داشته باشه!":...dude!!! تاحالا چیزی راجب قوه تخیل بالا شنیدی؟
16."زیاد برات مهم نیس بقیه راجبت چی فک میکنن""خیلی بیخیالی و اصا سخت نمیگیری":درواقع اشتباهه کاملا و خیلی جالبه که تقریبا همه همین فکرو میکنن!ینی دربعضی موارد شاید اینطور باشه ولی خب من واقاااا بشدت حساسم و خیلی باخودم سبک سنگین میکنم چی بگم ک ب کسی برنخوره اکثر مواقع و این توقع رو از بقیه هم دارم.ولی متاسفانه اطرافیانم کاملا برعکسن وخب بعضی وقتا منم واقا قلبم میشکنه دگ...
17."خودخواه و خودپسند""از خودشیفته ای""اعتماد بنفست خیلی زیاده":خب اولیشو درواقع اکسم بم گفتXDو خب جواب منم اینه ک...اگ خود خواه بودم شش ماه خودمو تو ی رابطه گیر نمینداختم باتویی ک باعث میشدی فک کنم بی ارزشم(savage lol)و خب من کلا ازون ادماییم ک اره خودمو تو اولویت قرار میدم ولی ن اونقد ک ببینم کسی داره اسیب میبینه.و واقا چ عیبی داره خودتو دوس داشته باشی؟اره من شیفته خیلی از بخشا و کارای خودمم و بعضی وقتاهم از خودم متنفر میشم ولی خب ک چی؟این اتفاقا خیلی خوبه ک با خودت حال کنی!اعتماد ب نفسمم برعکس خیلی پایینه بخاطر اینکه من خیلی سخت گیر و منتقدم تو کارا کلا و تا تو یچیزی پرفکت نباشم کامل هیچوقت هنرنمایی نمیکنم یا تو اون زمینه خودی نشون نمیدم...
--------------------------------------------------
خب...میریم برا شایعاتی ک تاحالا راجب خودم شنیدم "TEA BISHHH OOOHHH!!"
1."برای فلانی ساک زدم":واقا نمیدونم چرا...قیافه من استایلم به چیم میخوره خداااییییی!!!ولی یبار ی بنده خدایی راجبم همچین چیزیو گفته بود و همه هم باور کرده بودن://جالب بود با اون پسره هم ک میگفتن دوکلام بیشتر حرف نزده بودمم درکل تازه اونم مجازی...ازین شاخا بود پسره خوشم نمیومد...لاقل ی هنرمندی چیزی
2."مهسا دوجنسس""مهسا ترنسه درواقع":خب اینو زیاد شنیدم و البت تعجبم نمیکنم بخاطر استایلم ولی خب نیسم واقا!راسش اونقداهم شبی پسرا نیسم.استایلم چون یکم سینه هام تخته(یکم ک چ عرض کنم..هعی!البت جدیدا بزرگتر شده هاهاها!)و خب همیشه خدا هم لباسای چن سایز گشادتر میپوشم شاید مردمو ب شک بندازه ولی چ خوبه اول از خود طرف بشنویم بعد بگیم..راسش سر یسری خیلی ناراحت شدم اونم ی گروه پسر بودن ک دوسام بودن و اینارو راجبم گفته بودن که خب باهاشونم قطع رابطه کردم کلا(باز بگید دوستی با پسرا اصا toxicنیس!اره تا وقتی پیششون ی دختر کامل باشی...)
3."مهسا لزبینه":یسسسس!البت بایم ولی اکثرا میگن تو دروغ میگی تو درواقع لزبینی وانمود میکنی پسرارو هم دوس داری تا بتونی تو این بحث هیجان انگیز با دخترا هم صحبت باشیXD
4."مهسا خیلی از توجه خوشش میاد و خودشو جر میده تا شاخ باشه":خب اگ میخاسم شاخ باشم ک خیلی وقت پیش دراین وبو تخته میکردم!راسش این قضیه ازونجا شروع شد ک من هفتم ک بودم این موزیکالی خ ترند شده بود و منم خیلی خوشم اومد بااهنگ mad hatterملانی مارتینز ی ویدیو ساختم...ولی خب اونموقع هنو تو ایران زیاد جانیفتاده بود و بیشتر تو خارج ترند بود...خلاصه من فرداش ک رفتم مدرسه کلا موقع راه رفتن اسم ایدی خودمو ازدهن این بیجنبه ها میشنیدم://تازه چن ماه بعدشم یکی از دوسام از استوری یکی از بچه های مدرسمون اسکرین فرستاد ک ازون اهنگه اسکرین گرفته بود و گفته بود(جوکرو یادتونه؟)و خب اونموقع ایدی من jxker._.mahsa بود چون واقا ازون کاراکتر خ خوشم میومد و خودمم باهاش نوکیده بود و چیز عجیبیم نبود فیلمشم تازه ها اومده بود.جالب بود من حتی تاقبل اینک دوسم برام اسکرین استوریشو بفرسه اسم دختره رو هم نمیدونسم://و خب تو هالووین سال بعدشم جوکر شدم با دوسام جشن گرفتیم سرهمونم کلی زر زدن پشت سرم ک اره مثلا میخاد خارجی بازی دراره...من کلا از هالووین خوشم میاد و خب چ فرقی داره واقا؟جالبه خودشون سر ولنتاین با رلاشون استوریارو نوکیدن.و یسال بعدم با موزیکالیاشون همون چیزی ک منو سال پیشش بخاطرش دس مینداختن(جلو روم ک ن پشت سرم...تااین حد جرعت نداشتن)خلاصه من ب جوکر معروف بودم یمدتی...
5."مهسا سکس چت کرده تاحالا":یسسسس...من واقعا کردم پنهانشم نمیکنم...سو وات؟
6."سیگار میکشه":راسش خیلیا اینو بهم میگن البت قبلا بیشتر بم میگفتن چون یکم ظاهرا ی چس مثقال زیادی لش میزنم(چی گفتم!)و قبلا بخاطر کمبود اهن زیر چشام گود بود یکم و خلاصه ب سیگاریا زیاد میخوردم...ولی الان دگ شکرخدا کمبود اهنم جبران شدم زیرچشام گود نیس دگ بهم نمیگن(باور کن حالا ی عده میگن ما ک میدونیم تازه ترک کردی)
7."عکس سکسی برا کسی فرستاده":قضیه ازونجا شرو شد ک یکی از دوستان سابقم برا شوخی ی بدن ک خیلی شبی من بودو شطرنجی کرد و فرستاد ی گروهی و وانمود کرد ک منه و خب خیلیاهم تو اون گپ باور کردن.و اخرشم خودش گف ک اون من نبودم و عکس اصلیو نشون داد...حقیقت اینه تاحالا شده از خودم عکس اونجوری بگیرم ولی برا کسی نفرستادم...در عوض تا دلت بخاد ازین و اون نود دارم...هاهاها
-------------------------------------------------------------------
پ.ن:شما راجب من چه فکری میکنین؟فک میکنین چجور ادمیم؟
پ.ن2:عجیب ترین چیزی که کسی راجبتون گفته چیه؟
پ.ن3:اگ خواسین بگین منم نظرمو راجبتون بگم :))
پ.ن4:گایز این چن وقتی خبر خیلی عالی بدسم رسید و اونم این بود ک من درحقیقت فیزیکو نیفتاده بودم!ظاهرا دبیر باکا ندیده بوده سوال اخرو پشت برگه نوشتم جوابشو بااینک حتی فلشم زده بودم و این ینی نمره ام درواقع 16/5 بوده ینی یسسسسسس!!!برام خوشال شین
پ.ن5:این چن وقت خیلی موجود بازیگوشی شدم و اصا درس نخوندم و هیچ کاری برا خودم نکردم و دوباره تو دریای بی کران یوتیوب غرق شدم...واقا متنفرم وقتی این اتفاق میفته.بخاطر همین دارم سعی میکنم نرم سراغ یوتیوب هرچن خ سختههههه.ی یوتیوبر جدیدم یافتم ب اسم cody ko و دوسش noel miller...اسیر شدیم بخدا.دوچرخمم پنچر شده ی هفته و خرده ایه بابامم امروز فردا میکنه..واقا دارم عصبی میشم از دسش...تو کارش ارتقا گرفته و خب خیلی یهو کارش بیشتر شده این چن وقت میدونم باید درک کنم ک سرش شلوغه ولی منم دارم اوقات سختیو میگذرونم...دوچرخه چیزی بود ک باعث میشد از عصبی بودنم کم بشه و ارامش بگیرم...دارم دیوونه میشم...دیشبم حقیقتش دیدم حالم خوب نیس دوباره با تنها دو ادم رو کره زمین رفتم بیرون ک باعث میشن حالم بهتر شه و گس وات؟ایندفعه برخلاف همیشه پیش رف...انگار یچیزی تغییر کرده بود و این باعث شد ن تنهاحالم خوب نشه بلکه بدترم بشه ازین حقیقت ک انگار دگ نمیتونم بااونا اون حس خودم بودنو داشته باشم...البت شایدم باز دارم دراما کویین بازی درمیارم کلا دوساعت بیشتر باشون نبودم و تو مود خوبیم نبودم...امیدوارم این باشه درغیر این صورت دوباره قراره ی ضربه روحی ناجور بخورم
 
 

 

  • وهکاو --

sunrise

Image result for sunrise aesthetic
hi hoes!
شرمنده تا این موقع نیومدم راجب تجربم درمورد طلوع خورشید بنویسم
یکم گرفتار بودم حالمم خوب نبود با مامان ن چندان گرامیمم درگیر بودم .خلاصه بزگریم!
بریم ادامه...
  • وهکاو --

staying up all night

Related image
 هی dudes!
وا ساپ؟
حقیقتا دیروز داشتم با خودم فک میکردم ک...با خونه خالی عملا هیچ غلطی نمیتونم بکنم!
همش 24/7 غر میزنم ک بابا مامانم مزاحم برنامه های خفنم هسن ولی دیروز از عصر تا نیمه شب خونمون خالی شد
هیچ سکرت لاوری قرار نیس بیاد خونم بعد ک یهو مامان بابام اومدن قایم شه تو کمد...بعدم یواشکی فرار کنه(فیلم زیاد دیدم میدونم)
درواقع اصا قرار نبود ک من دیروز بیکار باشم تنهایی ولی...شد دگ
قضیه ازین قرار بود ک با چنتا از دوسام برنامه بیرون گذاشته بودیم...بابام ک باید داداشمو میبرد ارایشگاه(پیرایشگاه؟) تا موهاشو کوتا کنه بعدشم باید میرف کلاس فوتبال
منم تا بعدازظهر حالم خوب بود...یهو نیم ساعت قبل بیرون رفتن یهو ی حالت دارک و عجیبی سراغم اومد ک میگف"باید بمونی خونه مهسا!جرعت داری پاتو بزار بیرون.."حقیقتا این چن وقت خیلی اوکی بودم نمیدونم چیشد یهو ولی یهو به سراغم اومد و هیچی دگ://
مامانمم با تاسف نگام میکرد اخرم ول کرد رف خونه مامانبزرگم...و من تنها موندم خونه دگ
دلتون برام نسوزه(صدایی از بین حضار"از همو اولم دلمون برات نمیسوخت فک کردی کی هسی:/")و راجب حالت هم زیاد علاقه ای ندارم توضیح بدم میدونم قبلا گفته بودم راجبش پست میزارم(اگ از خوانندگان قدیمی"نه چندان" وب هسین...)ولی خب نمیدونم ب دلایلی ک خودمم ازش سردرنمیارم نمیتونم راجبش حرف بزنم
ینی بقیرو میبینم ک با حالتای ن چندان نرمالی مث anxiety یا دوقطبی یا...سروکله میزنن و خب خیلی راحت و دقیق میتونن راجبش توضیح بدن تو بلاگاشون و خیلی راحت ب همه اعلام میکنن با جزییات  ولی خب من اصا خوشم نمیاد...سختمه واقا ...اطرافیان نزدیکمم فقط بشون گفتم ک همچین جوری میشم و اسمشو گفتم تا خودشون برن سرچ کنن راجبش بخونن...انی وی...برگردیم سر موضوع اصلی
خلاصه اون حالت بسی چرند و پرند برمن غلبه کرد و من خونه نشین شد...و حقیقتا هیچ ایده نداشتم چکار کنم وقتیکه حالم بهتر شد!(ک خب خیلی سریعم اوکی شدم ایندفه...فک کنم فق میخواست مطمعن شه من نمیرم بیرون اونروز://)
مجموعه کارایی ک انجام دادم:
1.بخش عظیمیش رو تو یوتیوب گذروندم (باjoewoahy , jerm bot  و tomuchtea و lauren brodauf و...)
2.اهنگ گذاشتم و تا تونسم رقصیدم(ولی ناموسا هرکس twerk های منو ببینه ن تنها ترن ان نمیشه بلکه از خنده هم جر میخوره://)
3.تا تونسم ویس دادم و ب این و اون زنگ زدم و صداهای عجیب غریب دراوردم...فکرشو کن حتی ب اکسمم پی ام دادم تو این گیرودار...بخاطر اسایش خودتونم شد شماره هاتون بمن ندین چونک:1.هیچوقت بهتون زنگ نمیزنم یا جوابتونو نمیدم
2.بعضی وقتاهم مث دیروز ی همچین کارای عجیب و غریب و کریپی انجام میدم:))ک خودتون دکممو بزنین
 
 
و بالاخره تو این گیرودار...ی ایده ب ذهنم رسید!
بچها من تاحالا طلوع افتابو ندیدم...ینی دیدما ولی مثلا تو ماشین بودم تازه از خواب بیدار شده بودم اعصابمم ک تخمی(نا به سامان!)بود و خلاصه هیچوقت دقیق توش غرق نشدم
گفتم ک یه شب تا صب بیدار بمونم و بعدم طلوع رو ببینم و با طلوع افتاب یکی بشم و بعدم در افق های بی کران محو شمو...
خب دگ extra بازی بسه:/
خواسم برا جالب تر کردن ماجرا با شماها بیدار بمونیم اگ پایه باشین
فقط چ زمانی این واقعه خجسته رو ب حقیقت بپیوندونیم(خااار جمله بندی...)
چ زمانی قراره این واقعه خجسته به حقیقت بپیونده؟( yasss thats it!)
من بنظرم جمعه شب این هفته(لطفا 5شنبه نه ساعت هفت صب امتحان قلمچی دارم:/!)
پایه این؟محل تجمعمون هم بگید پلیز...تو همی وب باشه یا یجای بهتر اگ میدونین؟
و خب how to do this:
1.روی پشت بوم یا تو حیاط بهترین ویو رو داره...اگ در توانتون هم نیس تو خونه بمونین شبو فقط موقع طلوع بیاین بیرون
2.مرحله مهم ماجرا snackssss!خوراکی و قهوه و چایی هم ک اصل کاریه(دس کم برا من!شما هرنوشیدنی ک دوس دارین دگ)
3.کارای مختلفی میشه انجام داد...من خودم میخام بنویسم...اهنگ گوش بدم...عکس بگیرم(قطعا!)نقاشی کنم...و اگ پایه باشین با شما حرف بزنمممم
همی دگ!
  • وهکاو --

(story of my friends (during childhood

Related imageImage result for friend aesthetic
های dudes!
ب یکی دیگ از پارتای story of ...(پارت اولش رو میتونین با اسم story of my internet  بیابید)که بینهایت پوینتلس هستن و خب قرار نیس نتیجه اخلاقی خاصیم داشته باشن خوش اومدین D:
حقیقتا تو پستای قبلی اشاره کرده بودم که تو هشت سالگی برا خود هشت سال بعدم نامه نوشتم و گفته بودم ک نامرو میزارم و خب مرسی از بعضیاتون ک یاداوری کردین "بسکه  من فیمسم!jk im a loser anyway"
خب گفتم همینجوری که نامرو بزارم برم خشک و خالی نمیشه که باید ی توضیحی چیزی بدم تا فک نکنن من کلا از بدو تولد وحشی بودم://و خب بهتر هس بیشتر expose میشم و شماهم بهتر متوجه میشین ک بقول شیرازیا"چطو شد که مهسا ایطو شد"
خب بزارین از خیلییییییییییییی ابتدای کار شرو کنم برم جلو
خب بخاطر اینکه مامانم بیرون کار میکرد و لطف بینهایتش نسبت به من یکسال و دو ماهم بود که منو گذاش مهدکودک و منو در معرض اجتماع قرار داد بلکه اجتماعی تر بشم و خب تا به امروز همه انگشت به دهانن که نتیجه کاملا برعکس شد(خیله خب دگ انگشتاتون دربیارین چندش اوره!)
قطعا بچهای اون سن درست حسابی نمیتونسن حرف بزنن و منم از همون اول انگار مادرزادی تخم کفتر خورده بودم...از همون اول کلماتو بدون اشتباه و کامل تلفظ میکردم و خلاصه ازین کیوت بودنای بچه ها ک کلماتو اشتبا میگنو سر من مامان بابام تجربه نکردن(درعوض تا دلت بخاد سر داداشم تجربه کردن)حتی ی ویس از گذشته های بسیار دور من هس که تو گوشی نوکیا ازین دکمه ایای قدیمی بابام سیو شده که من یکسال و نیمه رو کردن اسباب سرگرمی خودشون و بهم کلمات سخت میگن تا تلفظ کنم...و منم کلماتی از قبیل قسطنطنیه و دایره المعارف و اسطوقدوس رو کاملا روون تلفظ میکنم://کلا مث الانم حرف میزدم فقط صدام ی چس مثقال نازکتر بود اونم زیاد فرقی نکرده
قطعا دوسال اول مهدکودک نتونسم با همسنام ارتباط برقرار کنم و هم صحبتام مربیای مهدکودکم بودن(خاله سمیه...خاله ملیحهو...)مینشستم ساعت هاااا براشون زر مفت میزدم اون بدبختا هم گوش میدادن منم خوشال ازینک گوش مفت گیر اوردم
تااینک اون مهدکودک بسته شد و ب پیشنهاد عمم من برا اینک یکم ب مذهب گرایش پیدا کنم ثبت نام کردن مهدکودک قران(که اینم دیقا نتیجه عکس داد)
خلاصه من کلا هشت روز تو اون مهدکودک دووم اوردم ...و اینجور ازون مهدکودک بیرون اورده شدم ک ظاهرا با مدیر مهدکودک://دعوام شد و دس کردم تو چش مدیر(پایان!)
و بالاخره ی مهدکودک دیگ رفتم ب اسم مهدکودک حافظ نزدیک خونمون...مدیرش با مامانم دوس بود و خب بنابر تجربه دل انگیزم تو مهدکودک قران مدیر ب مربیا گفته بود بامن کاری نداشته باشن و بزارن هرکار دلم میخاد بکنم(بخاطر سلامت بیناییشونم ک شده)
و خب...اونجا خیلی بمن خوش گذشت و هنوزم بعنوان دوران طلایی عمرم(شایدم طلایی ترین)ازش یاد میکنم...کلی دوست پیدا کردم که خب همشون پسر بودن و فقط یکیش دختر بود ب اسم سارا(یادش بخیر خ کیوت بود...با هیشکی زیاد حرف نمیزد جز من)
دخترا ب دلایل خاصی ک هنوز ازش سردرنیاوردم از من بدشون میومد و هیچوقت بامن بازی نمیکردن://
تا اینک من رفتم پیش دبستانی و دبستان امام رضا...خب سال پیش دبستانی من ب معنای واقعی کلمه هیچ دوستی نداشتم ...درواقع پسرا ساختمونشون کنار ساختمون ما بود و موقع تعطیل شدن همسرویسی بودیم با خیلیاشون...منم تو همون بازه کوتاه با کلی از پسرا رفیق شده بودم://ولی دخترا واقا ازمن بدشون میومد یکیشون بود ک اصا علیه من اکیپ تشکیل داده بود ب بقیه میگف"بامهسا دوس نشین:/!!"بقیه هم نمیشدن ناموسا
کلاس اولم تقریبا همین بود بااین تفاوت ک کسی کاری ب کارم نداشت و ازم بدش نمیومد ولی خب خوششونم نمیومد.فقط ی دختری بود بامن خیلی دوس شده بود ولی خب یجورایی حس میکنم حس مادرانه ای بم داش://میدونم خیلی عجیبه ولی بااینک همسن بودیم خیلی ازم بزرگتر میزد(هم جثه ای هم رفتاری) و همیشه میگف"وای مهسا تو خیلی نازی"و همیشه مواظبم بود و اینا کلا خیلی یاد مامانم میفتادم هروق میدیدمش
و کلاس دوم...یکی از پردراماترین سالای عمرم...خب بصورت خلاصه که بگم ازینجا شرو شد که روز اول که مارو مرتب کردن سرجاهامون من کنار دست ی دختری افتادم...بزارین صداش کنیم "میم"
میم از همون اول کار بامن سرصحبتو بامن باز کرد و خب...هولی شیت!من از همون اوایل کار کاملا مجذوبش شدم
اصا شبی بقیه دوستایی ک تاحالا داشتم نبود...یجورایی خیلی بیشتر میفهمید.انگار میتونسم باهاش راجب چیزایی که تو کلم هس صحبت کنم و اون کاملا درکم کنه.ب اندازه من ب کتابا علاقه داشت...ب اندازه من خوب بود تو خیلی چیزا...و باهوش بود.دقیقا شبی ادمی بود ک دوس داشتم باهاش وقت بگذرونم...و خب خیلی طول نکشید که میم تبدیل شد ب ی بت که من به معنی واقعی کلمه میپرستیدمش!یجورایی فک میکردم اون از من خیلی بهتره و واقعا بهترین ادمیه که دنیا تاحالا بخودش دیده..و خب واقا بهترین دوستم بود اون زمان بااینک اون سال کلی دوست جدید پیدا کردم.من بدون هیچ ترسی بغلش میکردم و تو همه موارد باهاش روراست بودم...ولی خب..کم کم اون یکی روشو شرو کردم ب دیدن...اینجور بود ک ب معنای واقعی کلمه regina george بود برا خودش!مثلا ی خاطره ک یادمه ازش ب یکی گف"وای چ کیفت خوشگله!از کجا خریدی؟"و بعد چن ثانیه بعد بمن گف"چ کیف مزخرفی بودش مث کیفای مامانبزرگا"و خب منی ک باهمه روراستم یجورایی اینکاراشو درک نمیکردم...ولی چون خیلی دوسش داشتم حاضر نبودم قبول کنم...میگفتم شاید چون بامن دوسته بم نارو نزنه...بعدش با ی دختره دیگه ای شرو کرد خیلی رفیق شدن...و یجورایی منو فراموش کردن.و خب این برای من خیلی سخت بود...تااینک یروز از حیاط داشتم برمیگشتم کلاس...دیدم فقط اون دوتا تو کلاسن...میدونم گوش وایسادن کار خوبی نیس ولی من از سر کنجکاوی برااینک بفهمم وقتی تنهان چی میگن گوش وایسادم...و خب بعد از کمی چرند و پرند گفتنشون ...یهو حرف منو کشوندن وسط.اون دختره شرو کرد ب مسخره کردن من بابت دوستای خیالی و موجودات خیالی ک میدیدمشون اون زمان و من واقا دلم شکست چون من قضیه موجودات خیالی ک میدیدمو فقط ب میم گفته بودم و قرار نبود کسی بفهمه! میم عزیزم هم ک اصا ازمن دفاع نکرد فقط همراه اون خندید...اخرش ک دختره گف"وای خدا این مهسا هم همیشه باهاته ها!" میم گف"اره دگ اویزونه همش"...خب شاید اون یکلمه مسیر زندگی و احساسات منو برای همیشه عوض کرد
من بعد ازون دگ نتونسم هیچکسو محکم بغل کنم...اولین نفری باشم ک صمیمیت بیشتری نشون میده...دگ محبت کردنام شد ب شیوه ای ک امروز میبینین ...کسشر و حساب کتاب شده..هرچن ک این یکسال دارم رو خودم کار میکنم ولی هنوزم ناخوداگاه محافظه کارم تواینجور موارد...
و حدس بزنین چی؟بعد ک زنگ کلاس خورد و من رفتم تو کلاس میم با پررویی تمام گف"واای عزیزم کجا بودی زنگ تفریح"و منو بغل کرد...منم باید با میل شدیدم ب کتک زدنش و گریه کردن مقابله میکردم و حالتمو تا پایان روز حفظ میکردم
بعد ازون دگ نتونسم باهاش دوس بمونم...و خب اون خیلی معروف بود تو کلاس و مدرسه...اولش ک متوجه نشده بود ولی بعد ک فمید ی خبرایی هس دوساش شرو کردن ب اذیت کردن من...منم دوسال تمام دگ با هیچکی میش گف تقریبا دوس نبودم اگ بودم فق درحد هم صحبتی بود...شده بودم ی دختربچه بدبین بداخلاق عصبانی تو همون سن کم...چمدونم ولی همچین چیزیو معمولا تو راهنمایی دبیرستان تجربه میکنن ن وقتی ک تازه ی کودک بیشتر نیسی
فقط میتونم بگم...رو پاهام کلی خونمردگی بود و وسایلمم بخاطر حواس پرتیم گم نمیشدن مادر گرامی!
و تو همون گیر و دار بود ک من این نامرو نوشتم...تااینک کلاس چهارم دوباره همه چیز عوض شد...دوتا ادم خیلی خفنو خدا نمیدونم از سر دلسوزی یاهمچین چیزی فرستاد تو زندگیم...ب اسم ایدا و پریسا
اونا توی تنهاترین و بداخلاق ترین و تخمی ترین حالتم باهام رفیق شدن...میگم رفیق چون واقا فراتر از دوست بودن!من تاهمین امروز یجایی اگ خودم باشم باحال نیسم و اگ باحال باشم یجایی خود واقعیم نیسم
ولی اونا تنها کسایی بودن ک باهاشون هم خود واقعیم هسم هم باحال!و خب دتس سو فاکینگ کول دود!
با ایدا سر دوست خیالی دوس شدم(عمیق ترین رازم ک حالا دگ لو رفته بود)و با پریسا هم یادم نمیاد سرچی فقط یادمه بخودم اومدم دیدم شده رفیقم
سه سال اخر دبستانو باهم سه تفنگدار مدرسه بودیم و کلی کارای خفن کردیم و خاطره های باحال ساختیم...اگ یکی ازما از یکی بدش میومد اون دوتای دگ هم باید ازش متنفر میشدن و بالعکس!و بچها شاید بگین چ قاعده احمقانه ای ولی واقا این بهترین قاعده و قانونیه ک میتونه دوستیارو ثابت نگه داره!تااینک راهنمایی دبیرستان مدرسه هامون عوض شد و دوسال اول یکم ازهم دور افتادیم ولی بعدش دوباره بهم برگشتیم و واقا انگار چیزی بینمون عوض نشده بود...بااینک نسبت ب دوسای دیگم دیر ب دیر میبینمشون ولی واقا بیشترین و واقعی ترین خنده هارو بااونا میکنم و هیچوقت حرف کم نمیاریم! ...راجب بعدشم
خب دراماهای مختلفی تو این چارسال اخیر دبیرستان و راهنمایی ایجاد شد...با کلی ادم اشنا شدم
کلی ادمو از دس دادم
و درکل...خوب بود نمیدونم شاید اگ اون ضربه رو تو بچگی نمیخوردم الان کلی تعریف از چارسال اخیرم داشتم ک بکنم ولی یجورایی پوست کلفت شدم و بقولا"بیدی نیسم ک ازین بادا بلرزم!"
دوستایی ک وقتی بچه تر بودی داشتیشون معمولا بهترن چون ضایع ترین روحیاتتم دیدن و میتونن همه جوره باهات کنار بیان...ولی خب مثلا اونایی ک وقتی بزرگتری پیدا میکنی معمولا روحیه باحالتو دیدن و خب نمیتونی هر رازیو باشون درمیون بزاری و هرچیزیو بشون بگی
اون اوایل دوران تینیجری خیلی بابقیه در ارتباط بودم بیرون میرفتم با ادمای جدید اشنا میشدم...کامنتای قربون صدقه ای پای پستای اینستا...شاخ بازی...دوستیای فیک و چن روز ه ....با ادمای شاخ گشتن بالا رفتن فالوورام و اینا...تا تونسم دیت رفتم خالاصه(یجورایی لاشی بازی شاید...نمیدونم ولی شاید چون طرف مقابلمم همچین ادم خوبی نبود فک نکنم بشه گف دل کسیو واقا شکونده باشم شایدم ...)کلا اگ پیج قبلی من که قریب ب 4k فالوور داشتو میدیدین فک کنم کلا تصویر ذهنیتون ازمن عوض میشدولی خداروشکر اون پیجو حالا ب اشتباهم که شده دی اکتیو کردم وگرنه معلوم نبود تاکی تو اون منجلاب داشتم دس و پا میزدم
الان کمتر بیرون میرم(یا دست کم با جمع کمتر بیرون میرم)...راحت میرم سر کلاس ریاضی تنها میشینم و فقط ب درس گوش میدم و بخودم زحمت نمیدم بخاطر دوساعت با ادمایی هم صحبت شم ک شاید تنها وجه اشتراکمون رفتن ب یجای مشترک برای کلاس ریاضی باشه
ولی درعوض الان وقت بیشتری برا خودم میزارم...فیلمای بیشتری میبینم و جوری رفتار میکنم و تیپ میزنم ک ب مذاق خودم خوش بیاد
مجبور نیسم خودمو برا چنتا ادم فیک کنم و دایره دوستیم محدودتر از قبله...ولی درعوض باهمونا خیلی راحتترم
درکل قبلا ها خیلی سعی داشتم اجتماعی باشم و خب کلیم رفیق پیدا کردم ولی ب مرور از دسشون دادم بیشتر رو چونک...اونا من واقعیو ندیده بودن!و با روحیات من واقعی سازگار نبودن!و الان دگ واقا برام مهم نیس...اگ باهات حال کنم خودم میام باهات سرصحبتو باز میکنم اگ نکنم...خب میشم همون انتی سوشیالی ک اکثرا منو ب اون میشناسن و کاریم ب کار کسی ندارم(yass i snap)
خب دگ خیلی زر زدم...ادامه مطلب بزنین تا بتونین متن نامرو بخونین...عکسم گذاشتم ولی چون بدخطه فک نکنم بتونین بخونین درست از روعکس..
---------------------------------------------------------------------
پ.ن:تا حالا از اعتمادتون سواستفاده شده؟چجوریی؟؟
پ.ن2:اقاااا یکی از حشری ترین و مزخرف ترین پسرای فامیلمون رومن کراش زدهه ول کن مام نیس://ودف...ازون روز ک بم گفته هرروز دارهبرام عکس و فیلم میفرسه دایرکت منم سین میکنم ج نمیدم...چرا اینقد سمجهههههههههههه.من حتی یذره هم شبی دخترایی که این روشون کراش میزنه نیسم...یکی بش کافور بده
پ.ن3:stranger things فصل سومو دیدین؟وای فاک برین ببینین...ری اکشن من در پایان سریال کلا این بود"پشمام!"اقا استیو چرا انقد مظلوم واقع شده تواین سریال...ویل و مایک روهم خ باهم شیپ میکردم تو این سیزن:(("نکن اینکارو مایک ویل داره ناناحن میش..."اقا اسپویل نمیکنم همانا ک اسپویل کنندگان در قعر جهنم جای دارن ولی میشه یکیتون ک دیده بیاد راجبش حرف بزنیم؟پلییییز!
 
من سوگند میخورم که دیگه هیچی برام مهم نیست.
تنهایی رو دوس دارم از این به بعد چون تو تنهایی ها خودمو دارم و خودمو قراره یه عالم دوس داشته باشم قد تمام هستی(منظورم اون هستی ننره نیستا!)
اهداف:طی پله های طرقی،تودهنی محکم به اون احمقا!،باحال بودن
یعنی من اینده موفق میشه؟!معلومه که میشه من اینده یهدنویسنده ی باهوشه یه پروفسور معروف یه خواننده که مردم برای بلیتاش صف کشیدن!یه خانم خوشگل که قدبلنده حتی بلندتر از مامان!موهاشم پسرونه میزنه با یه تی شرت مشکی.اگه خر شد و ازدواج کرد هم دخترش مجبور نمیکنه دامن بپوشه موهاش دخترش رو محکم نمیبنده کبود شه!تازه شاید چشم ابی هم شد!
من قوی میشم و بخاطر بقیه گریه نمیکنم گریه برای بچه شیرخوره هایی مثل کوروشه که نیاز به توجه داره!مثل اون دوست نماهای کثیف نیاز به توجه ندارم فقط خودم به خودم توجه میکنم این رو هم با قرمز ننوشتم مث بقیه که چیزهای مهم رو با قرمز مینویسن با ابی نوشتم چون من قد تمام عالم خاصم!
امضا:سایه مرگ،انتقام گیر خبیث
 
 
 
  • وهکاو --

Hypocritical

Related image
های مای بچز!
حقیقتا ایده ای نداشتم راجب چی پست بزارم
ینی خیلی ایده دارما!ولی روز به روز ایده هام دارن بیشتر غیرقابل انتشار میشن و بیشتر در انزوای نوت خاطراتم مدفون میشن:/
تااینک دگ نتونسم بقول این باکلاسا سلف کنترلمو برباد فنا دادم و تصمیم گرفتم راجب ی موضوع یا بهتر بگم قشر بزرگی از جامعه حرف بزنم: "پوزرها" "خودنما ها" "عنتلک ها و جوجه هنری ها" و دراخر "متظاهران!"
خب کاملا درست همه ما یجاهایی تظاهر میکنیم...پیش خانواده تظاهر به مودب بودن..."مثلا اگه درحالت عادی میگم:چه اوضاع تخمی ایه" پیش خانواده ب "چه اوضاع نابسامانیه:!" سانسور میکنم... و خلاصه خیلی جاها
ولی یه قشر بشدت annoying شکل گرفته ک مثلا تا دیروز بقول خودش زاخار بودا!از اول تا اخر خودشو با زدبازی و لیتو خفه میکرد
ولی الان یهو میگ من از همون جنینی که پوشکمو خیس میکردم اسلیم شیدی بودمو و اره خلاصه خیلی خفنم با اهنگای امینم بزرگ شدم!
اینی ک من میگم به این معنی نیس ک زدبازی بده...از شما چ پنهون ریتم خیلی از اهنگاشو کلاس ششم که همه گیر شده بودم و همه زنگ تفریحا گروه گروه جم میشدن لیریکارو میخوندن دوس داشتم و خب البت اصا روحمم خبر نداش دارن چی میگن تو اهنگاشون:/
یا مثلا پروف تلگرام دوسال پیشش "فلان تتلیتی"بود!
الان براش پاپ یا کانتری میزاری میاد میگ:این خزبلات چیه گوش میدی کی تواین دوره اینارو میشنوه!بیا نیروانا رو بگوش حالت جا بیاد!موزیک خوب بشنو...(حالا کانتری براش keith urban گذاشتم ک انقد خفن و شاخیه و توسبک خودش!)
فک نکنین من خودم نیروانا گوش نمیدم...اتفاقا بنده ارادت خاصی ب جناب کرت و دیو و بقیه رفقاش دارم!چرا؟
ن فقط به خاطر اینکه شاخه و گرانجه(دگ داره ازین کلمه حالم بهم میخوره!بنرای تبلیغاتی چنلا شده اوا!بلد نیسی هنوز گرانج برینی؟بیا بت یاد بدم چجور عن گرانج درست کنی!)...و اصلا ادعاییم ندارم که از تو پوشک و همون بدو تولد با نیروانا بزرگ شدم.
شاید اگ برام میزاشتن بچگیام زودتر اینا شیفتشون میشدم ولی خب!تا قبل دوسال پیش نمیدونسم اصا کین
دروغ چرا!بچه تر ک بودم حبیب و قمیشی و چاووشی گوش میدادم ...ی دوره یاس و جاستینا...یکم بعدترش دیوونه وان دایرکشن بودم(همچنان هسم!)و مایلی سایرس و سیا...و خب بالاخره تو سن 14 سالگی سبک خودمو پیدا کردم
ولی خب هیچوقت گوشامو محروم نکردم از شنیدن اهنگای قشنگ سبکای دیگ حتی اگ دنس پاپ باشه ک کمترین تمایلرو بش دارم
.
.
.
حالا میایم میگ اون بنده خداهم تازه خودشو پیدا کرده و بزار اینک داره چیزخوب گوش میده محض رضای خدا پس از قرنها سبکای خوب ترند شده!
اینک یهو همتون فاز تامبوی و ال جی بی تی برداشتین تو کتم نمیره://
من خودم کسی بودم ک همیشه نیمه پر لیوانو میدیدم میگفتم:"تازه ب خودشناسی رسیده"
تااینک دگ ی مورد دیدم ک دیشب نزدیک بود تشنج کنم
یه دختری بود...این از بچگی باربی و پرنسس بار اومده بود و تا همین سه شب پیشم با تاپ و شلوارک و رژ و لبای غنچش تو استوریاش دلبری میکرد
دیشب یهو موهارو رف زد! و بیوش شده تامبوی...با ی رنگین کمان و هشتگ اسمایلی:) کنارش!!!
بعدم ب همه میگف بایسکشوالم و خیلی وقتم هس ک هسم گفتم کام اوت کنم!
و من اینجور بودم: "بچ ار یو کیدینگ می؟؟یو فاکینگ سریس ؟"
من هنوز اون کامنتشو یادمه پای پست پیج manoto ک خواستگاری ی زوج لزبین رو نشون میداد...این بچ هم کامنت گذاشته بود"وااای چجور میتونن همجنسشون دوس داشته باشن چندش بنظر میاد:///)
یمدتم که مد بود تیغ میزدن دساشون فک کنم من هفتم بودم یا هشتم!
الانم ک هرکی هس زرتی زرتی میگ من فلان بیماریو دارم...اسمای چنلاشون گذاشتن"اسکیزوفرنی بنفش" "دوقطبی تنها"
گایز...اینک یکاریو که ملت انجام میدن و بنظرتون خفنه دلیل نمیشه ک شماهم اونجور باشین!نمیگم باحال بودن بده...اتفاقا خیلیم خوب و جالبه.ولی همیشه سعی کن کول ترین ورژن خودت باشی!ن بشی ی کپی مسخره از بقیه و همونقد بیارزی که سرم های ب اصطلاح های کپی فارسالی ک چل تومن میفروشن نسبت ب نسخه اورجینالش ک هفتصد تومنه!
قرار نیس افسردگی چیز باحالی باشه...مثلا اسکیزوفرنی اصلا باحال نیس!تیغ انداختن دستات قرار نیس وسیله جلب ترحم بقیه باشه! 
قرار نیس ک بیای رادیو چهرازی که  اومد ی شکری خورد متنای خفنشو با پس زمینه اسایشگاه نوشت توهم بیای عن اسایشگاه و اینارو تو نوشته هات دربیاری
جدیدا میان ی متن مینویسن هرچقدم چرند و پرند باشه بقول مرحوم دهخدا دوتا فنجون اسپرسو و ی پاکت بهمن و زلف یار و چنتا دلبر جان دلبر جان رو تو متن میچپونن بزور...بعدا فک میکنن شدن نویسنده خفن و به به چه چه!بعدم میشن نویسنده اینده
پولای بابارو میده دوربین عکاسی باکیفیت...چنتا عکس از شمسی خانم و دخترخاله اذر و فلان میگیره بیوش میزنه: photographer
خب حیف اون دوربین و گوشی ایفون باکیفیت زوم بالا ک افتاده دس جنابعالی عنتلکت جامعه!://
چنتا دختر پسر موفرفری جم میشن موهاشونو رنگای عجیب میکنن...لباسای اجق وجقی ک همه شده مث هم
من اتفاقا عاشق چیزای عجیب غریبم!ولی خب...وقتی همه اونو صرفا بخاطر بدست اوردن مقبولیت پیش همسناشون انجام میدن و استفاده میکنن اون چیز دگ جالب و متفاوت نیس!بفهمین!
درضمن...هرکس تامبویه لزبین یا بایسکشوال نیس!
نوع پوشش هرکس هیچ ربطی ب گرایش و رفتاراش نداره!!!
دگ داره حالم از استایلم بهم میخوره...
خلاصه نتیجه اخلاقی:
(be urself my darlings(bitche
--------------------------------------------------------------
پ.ن: بازم میگم تو این حقو داری از هراهنگی خوشت بیاد و منم چیزیو بد خطاب نکردم!من هیچوقت نمیگم"فلان موزیک کسشره"اگ دلیلی براش نداشته باشم...میگم"فلان اهنگ سلیقه من نیس"یا "ازنظرم فلان اهنگ کسشره" و قطعا فرق داره این دوتا چون وقتی میگی فلان اهنگ چرته ینی باید برا همه چرت باشه ولی خب وقتی ی "ازنظر من" قبلش میزاری ینی ب سلیقه تو نمیخوره و ممکنه ب سلیقه هزاران یا میلیون یا میلیاردها ادم دگ بخوره!
پ.ن2:گایز بیاین تو این روزای تابستونی بجای کارای بیخود و از بقیه ایراد گرفتن و انجام دادن کارایی ک همه انجام میدن...یکار متفاوت انجام بدیم..هنوز مطمعن نیسم البت...ولی ی چالش متفاوت باشه ک به بقیه انرژی مثبت بده!
پ.ن3:لنتیا من جدیدا دارم ب سبک کانتری بشدت علاقمند میشم...*_*شما چطور؟خواننده کانتری موردعلاقتون؟
پ.ن4:دیروز ی فیلم گریه دار دیدم ب اسم 5feet apart (فن گرلای کول اسپروز برین ببینینش کول کاراکتر اصلیه...البت من خودم دیلان رو بیشتر دوسد ولی کولم خ کیوته×ـ×)روز قبلترشم ی فیلم دیدم ب اسم my girl...و دوتاشون معرکه و بشدت گریه دار بودن...فک کن من گریه ام گرف...سر دیروزیه بزور بغضم نگه داشتم سر مای گرل ک شرشر اشک ریختم...بخدا اگ انقد سر ماجراهای زندگیم ری اکشن و عواطف نشون میدادم الان وضعم این نبود..گریه دارترین فیلمی ک دیدین چیبوده؟(البت فلا نمیبینمش هنوز روانم لطمه خورده بخاطر دوتا فیلم قبلی..من ناناحنم)
پ.ن5:یادتونه من ی کراش داشتم ک پسر بود در زمانهای بسیار دور...؟ن اشتبا حدس زدین دوباره روش کراش نزدم.اعصابم از دسش خرده فقط نسهسیابعصضهثعضخصحخهفلفهثصشابسعایضصتبقینتسمیه...این دو هفته پیش یا شایدم بیشتر بمن پی ام داد چنبار بعد هی پاک میکرد پی امش قبل ک من ببینم بعد بار اول ک ازش پرسیدم وات...گف اشتبا شد...بار دوم بش گفتم"مگ فلجی هی اشتبا میفرسی:/" اونم گف"ن دوتاشو بخودت دادم فق گفتم تو واقعیت ک دیدمت بت بگم" من بشدت فضول تو این دوهفته انتظار کشیدماااااا!بدم میاد یچیزو ک مربوط ب خودمه ندونم...بعد دوشب پیش دیدمش...اول بش یاداوری کردم:/بعد گف "وایسا ی لحظه یادم بیاد:/"بعد پیچوند...بعد یکم دوساعت بعدش بش طعنه زدم"هنوز یادت نیومده؟"گف "الان که داریم بازی میکنیم بعدا بت میگم"
بعدا هم نگف ://تو واتساپ نتونسم خودمو کنترل کنم بش ایموجیه ک چشاشو میچرخونه دادم...اونم این ایموجیه ک ی قطره اب از کنارش اویزونه مثلا شرمندس داد...گاد دمیت!مرض داش گف میخاد یچی بگه همونموقع میگف "اره فلجم اشتبا میفرسم://کصدستم اصا!" ازش بدم میاد://زیاااااد...برگشتم ب دوران بچگیم ک ازش بدم میومد
پ.ن6: ببینین کی دوباره پ.ن هاش طولانی تر از متن اصلی شده؟ D:
 

 

  • وهکاو --

I overthink overthinking.

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
علایقم کلاسیک بود و افکارم نو. نتونستم پیش اونا احساس تعلق کنم.
پس نوشتم.
Designed By Erfan Powered by Bayan