the story of my internet

☠خب خب اینم پست اول از روتین جدید وب☠
نمیدونم چرا خاسدم موضوع پستو بنویسم یهو اهنگ story of my life واندی پلی شد تو مغزم 
و بله میدونم با موضوعم مرزهای خلاقیت رو جاب جا کردم
 خا بگذریم
این پست راجب سرگذشت من در دنیای نت هسد(اومای گاد!)
 
 -اولا که تاوقدی من ده سالم بشه چیزی ب اسم نت تو خونه ما وجود نداش://
 کلا خانوادم نسبت ب تکنولوژی مث انسانهای غارنشین رفتار میکنن
 مثلا همی پدرم که تادوسال پیش گوشیش دکمه ای بود(rlly bish?
و البت الان بیشدر من ب تلگرام چسبیده:/ 
خب بچه ک بودم گیمری بودم برا خودم صب تا شب همینجور گیم میزدم و اینا
 همسایه جهنمی(نوستالژی:))
 خب وقدی اولین بارم نت رفدم هی سرچ میکردم مثلا:بازی انلاین مردعنکبوتی:/بازی انلاین دخترانه.بازی انلاین دردوزهرمار و خلاصه هرچی ک فکرش کنی
 یکم ک گذشت اپارات رو کشف کردم و خودمو با ویدیوهای پونی و اکوستریاگرلز نوکیدم(ملپ لاور شدنمو تو ی پست دگ توضی میدم)
و یه کانال هم زدم و خودمو با دوبله نوکیدم
 کم بعدتر وبلاگا رو کشف کردم
 اون زمان خ رومد بود 
منم جوگیر و تازه ی انجمن بادوسام زده بودم خلاصه ی وبلاگم برا انجمنه زدم وتوش بقول مرحوم دهخدا ازهرچرند و پرندی ب ذهنم میرسید اپ میکردم
 از سیاره ی تازه کشف شده درمنظومه شمسی بگیر تا پوکمون گو اپیزود جدید و چرا پنگوئن ها زانو ندارند(البت دارنا!من ی عمر تباه بودم)
خلاصه ی عده ای ب کامنت دادن و مزه دوسی مجازی رف زیرزبونم 
اولینشم ی بنده خدایی ب اسم سوگندشای بود://ک کلا محو شد و الان نمدونم کجاس
 خلاصه بعد من با یچیزی اشنا شدم ب اسم دازلینگ
 ن گروه دازلینگ اکواستریا گرلز رو نمگم 
جمعی از دوستان ک وب ضددوستی میزدند و ب خیال خودشون ختم روزگار و ختم هکری و ختم موذیگری و ختم خباثت(میگم همچین کلمه ای رو داریم؟خباثت؟چن روزه ذهنمو مشغول کرده؟)بودند..
 و من هم عضوشون شدم:/
خیلی راحت و ان زمان فک میکردم هاله ای از خباثت(خداکنه همچین کلمه ای داشده باشیم خ عسمیه)منو در برگرفده
تااینکه یروز خواسدم بایسری ادمایی دوس بشم و اونا تا فهمیدن من دازلینگم منو هووو کردن
 منم باخودم گفدم:درک!تاوقدی دازلینگیا رودارم غمی ندارم!
ک یهو دیدم منو ازوب دازلینگم انداختن بیرون:/
خلاصه من ازدوجا بم ضربه وارد شد و بعد فرشته ای ب اسم سانست شیمر(بااسم اصلی ایدا)ظاهر شد و گف:ب ما طرفداران صلح و دوستی و خوبی بپیوند!
و منم پیوستم:/(درین حد راحت قانع میشم)
خلاصه من اومدم بازم مرزهای جوگیری رو جابهجا کردم و ی وب ضدبدی و جناه دوستی زدم و خلاصه کلی دوس پیدا کردم(ازجمله یاسی و رزالین و تاره ک البت تارا چن ماهیه محو شده)
اون زمان هم ک کلی اتفاق افتاد 
ازجمله ظهور دوباره دیبا و مریم و کاس کلک بازیاشون برا جاسوسی دازلینگ بگیر تا درامای بنجامین و یاسی و لقب مستعار بنشاش ک رو بنجی گذاشدن 
و البت من دراوج غرور و افتخارم بودم ک فردی ب اسم مستعار تریکسی و اومد و کلا هکم کرد خلاصه زد ب برجک من
 البت تقصیر خودم بود ک ب یفردی ب اسم قاریا ک فیک خودش بود اعتماد کردم.بگذریم...
 البت من از رو نرفدم و دوباره وبامو زدم و اتفاقا این اتفاق باعث شد چهره قهرمانانه تری بخودم بگیرم(جون عمم!)
خلاصه دوستیامون ک خوب بود خوش گذشت..جشنای انلاینی ک تو وبا میگرفدیم...تقدیمیا..جاسوس بازیا...تهمت زدنا...تظاهر کردن ب مودب بودن...این یکی ختم سختی بود مثلا میخاسدم بگم اره کس خوار دازلینگیا و بعد دوباره پاک میکردم و مینوشدم اه!لعنت بشون!!بیتر ادبا
 خلاصه بالاخره ازین فاز کشیدم بیرون و وبای دوسیمو حذفیدم 
چون ی سرگرمی بهتر پیدا کرده بودم
 انیمه و نماشا!
تو نماشا همکه خودمو ایاتو جا زدم و ب خاندانشون پیوسدم و زن و بچه و اینا هم تشکیل دادیم 
بعدم دگ پام ب اینستا و تلگرام باز شد(باز بود البت ولی زیاد فعال نبودم
و تو تلگرام هم ک پارسال با ی یارویی..اهم اهم ریخدیم روهم و چن ماهم ک روهم قفلی زدیم 
و همی تازگیا دگ روهم نیسدیم از روهم پاشدیم(بخاطر همی کلا محو بودم این اخیرا)
 و البت هنو تو اینستا و تلگرام باهمی ایدی whcaw هسدم(اینستا بیشدر فعالم-خاار تبلیغ)
 تو تل و اینستام ک قبلا کارم ایسگا کردن ملت بود الان دگ ن بچ نایسی شدم(ارواح خالم!)
 
 ---------------------------------------------------------------------------
 the end
 پ.ن-گیمر بودین یا هسدین؟fav game? 
پ.ن2-کلمه ای ب اسم خباثت داریم؟نظرتون راجب این کلمه؟
 پ.ن3-نظرتون راجب بنجامین چیبود؟ 
پ.ن4-جمله اخر بچه یا بچ؟مسعله این است!
 پ.ن5-روتین جدید وبو دوس دارین؟
  • وهکاو --

I overthink overthinking.

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
علایقم کلاسیک بود و افکارم نو. نتونستم پیش اونا احساس تعلق کنم.
پس نوشتم.
Designed By Erfan Powered by Bayan