دلت برام تنگ نشده بود؟

من همون عاشق بی وفاییم که معشوق دیرینش وبلاگ رو چندماه رها کرد و بعد از مدتها با پررویی مطلق بازهم میخواد در اغوشش جاخوش کنه.

دنبال کننده هام رو چک کردم و چندتا از بلاگرای موردعلاقه ام متاسقانه از بیان رفتن.

این چندوقت کدوم قبرستونی بودم؟متاسفانه منجلاب توییتر من رو هم به خودش جذب کرد و سبب شد که چندماه به بلاگ نازنین و تک افتاده ام خیانت کنم.و به طرز عجیبی توی همین مدت کم بیشتر از هزارتا فالوور جمع کردم.عجیبه,چون فقط چرند گفتم و برهنه نشدم و به پای داف های ازما بهترون توییتر هم نمیرسم.

اونجا همه فکر میکنن خیلی فاخرن.نیستن. فقط مضحکه خاص و عام اند.قضاوت دیگران انقدر از نون شب براشون واجب تر شده که جدا کنجکاو شدم نکنه پولی بابت این کار میگیرن؟اگه چیزی در ازاش میگیرن من هم حاضرم اینقدر حقیر بشم که دل غریبه ای رو بشکنم.

فکر کنم یه هفته اس با توییتر وداع گفتم.فکر نمیکردم کسی اهمیت بده ولی ظاهرا چندنفر من رو انسان قابلی دونستن و ناشناس ابراز دلتنگی کردن.

یادتونه پست قبل بهتون وعده ی خوندن نوشته های زیباتون رو دادم؟همه اش کشک بود.الان که صفحه لبتاپ رو باز کردم فهمیدم حوصله ای برام باقی نمونده.آشفتگی زندگیم جرعه جرعه صبر و شور زندگی رو ازم بیرون کشیده.ولی دوست دارم بخونمتون.

میشه لطفا و بدون تعارف چندتا نوشته قشنگتون رو که احتمالا لیاقتش خیلی بیشتر از نگاه این حقیر هست رو لینک بدین که بخونم؟

بالاخره حق با پدرم بود.کم آوردم.جسمی نا ندارم.

آزمون قلمچی سری قبل رو وا دادم.بعد از سوالای زیست غش کردم.با وجود اون همه صبحانه چرب و نرم و اسمارتیز ام اند امز.

کاشف به عمل اومد که بانی تمام این جریانات کم خونی شدیدی هست که به تازگی پیدا کردم.جالب بود چون کمتر از یک سال پیش مشکلی نداشتم.

از غذا خوردن و خورد و خوراک بیزارم.

این روزا حس خواسته نشدن و کنارگذاشته شدن بدجوری گریبانم رو گرفته.ولی میدونم تقصیر خودمه.

چرا باید توقع داشته باشم وقتی به دیگری ای توجه نمیکنم اون دیگری به من توجه کنه؟

ولی انسانم هنوز.همونقدر فانی و سطحی و پوچ

دوست دارم دوست داشته بشم

و دوست ندارم که دوست بدارم چون دوست داشتن دشواره و کار هرکسی نیست.

ولی خیلی پس زمینه شدم.خیلی زیاد.

اخرین بار که انقدر پس زمینه بودم نتیجه خوبی به دنبال نداشت به خاطر همین کمی هم نگرانم.

خب حالا تا اینجا که خوندین بهتون یه خبر تازه هم بدم.

اول کمی مقدمه چینی میکنم چون وهکاو بدون مقدمه هاش وهکاو نیست.

هیچوقت نتونستم با کانسپت "جنسیت"ارتباط برقرار کنم.توی بیوم گذاشته بودم "SHE/HER"ولی همیشه صدایی گوشه ذهنم بهم یادآوری میکرد که اگه جهان برعکس میشد و همین وهکاو فعلی تحت عنوان یه پسر سیس جندر به دنیا میومد و مثلا اسمش ممد میشد"اسمم میشد کوروش اگه تحت عنوان پسر به دنیا میومدم البته.گفتم شاید جالب باشه براتون" توی بیوش میذاشت "HE/HIM"و احتمالا به خوبی و خوشی تا اخر عمر بااین عنوان زندگی میکرد

ولی من خیلی وقته که این صدارو خاموش کردم.

من گرایشمو خیلی زود متوجه شدم به صرف دل باختنم به یک دوست,و بعد ازاینکه فهمیدم دخترها هم میتونن دخترها رو دوست داشته باشن این شک هارو راجع به جنسیتم کلا به دست فراموشی سپردم.ولی دیگه کافی بود.

خیلی راجع به مفهوم "جنسیت"تحقیق کردم.نوشته های زیادی از امثال جودی باتلر و دوروتی اسمیت و...و بالاخره پس از تحقیقات بسیار که ممکنه توشون اشتباه کرده باشم

دوست دارم اولین بار اینجا کام اوت کنم که جندرفلوییدم. 

Gender-fluid people are people whose gender changes over time. A gender-fluid person might identify as a woman one day and a man the next. They might also identify as agender, bigender, or another nonbinary identity

 

این یعنی جنسیت من و ضمایرم درطول زمان متغیر هست.قبلا توی صفحات جانبی وب کمی از نان باینری نوشتم.جندرفلوید یکی از زیرشاخه هاشه.

و برای الان من همچنان با ضمیر she/herاوکیم و برام زیاد فرقی نداره که منو با چه ضمیری صدا بزنید.فقط چون به شماها نسبت به افراد دیگه صمیمیت بیشتری رو حس میکنم گفتم اول از همه اینجا اعلام کنم.الان در برهه ای از زندگیم هستم که حس دختربودن دارم.یهو ممکنه فردا عوض شه خلاصه تعجب نکنین=))حس میکنم she/theyبرام مناسبتر از بقیه باشه.

و صدالبته هنوز درمرحله شناخت خودم هستم.

----------------------------

پ.ن: اصلا هرچی شما بگی همون درسته.

پ.ن2: کله مبارک رو نزدیک به یک ماه پیش دوباره زدم و انقدر راضیم که نگو

پ.ن3: چه پینترست قشنگی دارم.

  • وهکاو --

نه ما همه کلی سوال داریم ازت ! راستی پروف تلت چه خگشله.  مخصوصا اونجایی که از بانو الیرا لب گرفتی 

اینجا هم مرسی دوباره^^

خوش اومدی و این حرفا:دی

و چی بگم دیگه؟ من همیشه تو آشنایی و اولین کامنتا خسته کنندم. *کوبیدن سر در دیوار*

+عادیه اسمت منو یاد کلاغ میندازه؟ @_@

XD خودمو یاد یه جور قهوه یندازه نمیدونم چرا
تنکس D+

در جواب “وااا حالا مگه من کیم که لایقش نباشی @_@“ باید بگم به نظرم کسی هستی که حقته یه دوست واقعا عالی-از هر نظر-داشته باشی ، نه کمتر از این! چون خودتم پرفکتی❤️*-*

خب حداقل برای من که کسل کننده نیستی

تو دیگه زیادی کم توقعی بابا قدر خودتو بدون XD

وااییی مرسی حتی خودمم انقد خودمو تحویل نمیگیرمT_T

پینترستتو به ما نمیدی؟^-^

weebywhcaw
فقط من سلیقه عجیبی دارم یکمxD

*لیاقت

"منم دوست که چه عرض کنم، فقط هم صحبت دارم. انگار همه منو میشناسن و باهام یه گپ و گفتی دارن ولی صمیمیت نه"

این جوابتو که تو یکی از کامنتا دیدم دلم خواست اعتراف کنم که به شخصه از وقتی باهات آشنا شدم دلم میخواست که باهات صمیمی بشم و نشد چون خودم هیچ تلاشی نکردم در این جهت به این خاطر که حس میکنم لایق دوستی صمیمی داشتن با تو رو ندارم! و فکر کردم کسل کننده هستم برات(واسه خودمم هستم حتی:/)پس فعلا دارم رو خودم کار میکنم تا به ایدئال خودم برسم که یه تیر دو نشونه چون در اون صورت فکر میکنم واسه تو هم بتونم دوست خوبی بشم (: ناراحتم که زمان زیادی میبره

تازه صد در صد هم مطمئن نیستم که اون موقع واقعا همونطور که خودم فکر میکنم خوب پیش بره رابطم باهات یا نه... فکر میکنم بدونم چه جور دوستی میخوای ولی تا حالا مستقیم ازت نپرسیدم دوست دارم الان بپرسم ازت شاید چیزای بیشتری دستگیرم شد پس دوست ایدئالتو توصیف کن لطفا٭-٭

امیدوارم به چیزی که من هستم یا ایدئالی که دوست دارم بهش برسم شبیه باشه و بد شانس نباشم هق هقT-T

پی نوشت1:شرمنده که اسممو نمیگم خجالت میکشم و آمادگیشو ندارم ولی از همین دوست/آشنا؟ های وبلاگیت هستم^-^ فقط خواستم بگم منم وجود دارم و خیلی دوست دارم بهت نزدیک بشم حتی یه وقتایی میگم نکنه کراش زدم روت و فرا تر از خواستن یه دوستی صمیمیه!? XD

پی نوشت2:امیدوارم از روی حرف زدنم یا هر چیز دیگه نفهمی کیم چون فعلا آماد نیستم بدونی): ولی اگه فهمیدی بهم بگو بدونم!

پی نوشت3:یااااااا کام اوتت مباااارک٭-٭

وااا حالا مگه من کیم که لایقش نباشی @_@
تنکس هانیی D:
منم خیلی کسل کنندم فک کنم مشخصه
حقیقتا نمیدونم&_& اونایی که خیلی درگیر دراما و جریانات پیچیده چرا دیر پی اممو سین کرد و یا سرد برخورد میکنه نباشنT_T درهمین حد کم توقعم
خجالت نکش*_*
نه من شوت تر ازین حرفام که بفهممXD
اریگاتوو

شناختن بیشتر خود حس خیلی شیرینیه

کام اوت کردنم هم شیرینه و هم استرس زا

تبریک بابت شناختن خودتون و جرئت کام اوت کردن ^-^

مرسی D:
اره خوبه و کمیم ترسناک

وهکاو یه پست صندلی داغ بذار O-O

دوست دارم ولی حس میکنم هیچکی هیچی نمیپرسه ضایع میشمT_T

کام اوت کردنت مبارک عزیزدلممم

منم توییترم به دوهزارتا رسید که اکانتمو دی اکتیو کردم و با ی اکانت جدید ادامه دادم و تعداد کم و اشناها و اینا

عزیزم کنکور نزدیکه خوب بخون و مراقب خودت بااش❤

ممنون هانی*_*
من خودم به اون صورت تاحالا جاج نشدم ولی از جاج شدن بقیه اعصابم خرد میشدxD
ممنون💕

اشکال نداره..میدونی گاهی باید توی شبکه های مجازی دیگه بود و بعد برگشت به بیان..ولی خوب میدونی من نمیتونم"-"تمام دنیام شده اینجا رسما:/هیچ دوستی بیرون از این چارچوب هم ندارم._.
اوهههههه باید یکم به خودت برسی:/یکم غذا بخور..البته خودمم کم خونی دارم و قشنگ میفهمم بدنم ضعف داره ولی به روی خودم نمیارم:/چون اگه به روی خودم بیارم مامانم رسما پدرمو درمیاره..و یه جورایی مخفی کردن درد و مرض هام یه جور عادت شده برام._.از نصف درد و مرض هایی که هر از گاهی در این 14 سال سن داشتم مامانم خبر نداره:/
وایییییییی دقیقا منم همینطور!دلم میخواد یکی بهم محبت کنه..میدونی از بس این چندین ماه به همه محبت کردم دیگه ته کشیدم..یکی باید به من محبت بده(":
اووووو چه جالب!کام اوتت مبارک*-*
راستش من خودم هنوز توی گرایش و این چیزام موندم:/یه چندتا تست و اینا دادم بهم گفتن بایسکشوالی..واقعا موندم خودمم._.باید یکم بیشتر فکر کنم و تحقیق کنم..
+کلا دو تا وب هست توی بیان که من هر وقت وارد وبشون میشم هر چند پست کوتاه یا بلند باشه دلم میخواد بنویسم و بنویسم و بویسم براشون کامنت"-"اصلا نمیدونم چطوریه..یکیشون وب توئه..یکی دیگشون هم وب یومیکو هستش!
++به وب من اومده بودی:)و خوب پستامو دیده بودی..ولی یه پست از نظرم ارزشمند اومد و تو کامنت نداده بودی برات آدرسشو میزارم:http://springday.blog.ir/1399/10/09/%DA%86%D8%B4%D9%85%DA%A9-%D8%A8%D8%B2%D9%86-%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87

منم دوست که چه عرض کنم، فقط هم صحبت دارم. انگار همه منو میشناسن و باهام یه گپ و گفتی دارن ولی صمیمیت نه
:')) امیدوارم زودتر جفتمون به محبت دست پیدا کنیم، منم به یکی که بی توقع بهم محبت کنه تو یکی که قدرتو بدونه
گرایش رو بیشتر ادم به وقتش میفهمه، همینکه درونی اوکی باشی کافیه. من گرایشم رو زود فهمیدم، جنسیت نه همیشه برام گیج کننده بود
ممنون که لینک دادی*_*

واهاییی کام اوت کردنت مبارک*-*...

من هنوز برای کام اوت کردن جنم ندارم "---''....

تو مجازی به نظرم چنان جنمی نمیخواد، نمیدونم شایدم من پوست کلفت شدمxD
مرسیی
سه شنبه ۷ بهمن ۹۹ , ۲۱:۰۱ ☁️𝐴𝑦𝑙𝑖𝑛 🌱𝑆𝑒𝑛𝑝𝑎𝑖

واووو جندرفلوید*^*

تبریک میگممم^~^ من دیگه خیلی در مورد شاخه های نان باینری جزئی نشدم و کلی میگم جنسیتمو

+حرفام زیاده ولی شارژم داره ته میکشه. صب میام یه کامنت دراز میدم بت:دی صرفا جهت فرست شدن/B

اریگاتوو:>>
xD شما همیشه نامبروان منی خیالت تخت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

I overthink overthinking.

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
علایقم کلاسیک بود و افکارم نو. نتونستم پیش اونا احساس تعلق کنم.
پس نوشتم.
Designed By Erfan Powered by Bayan