اول از همه...هپی هالووین گایز!
قبل ازینک شرو کنین بگین ننت خارجیه یا بابات که هالووینو جشن گرفدی...خب راسدش من هالووینو خ دوس:))و بقیه مناسبتارو معمولا جشن نمیگیرم ولی هالووین فرق داره خ خاصه!
و...تعطیلاتتون مبارک!
هفته پیش که سه شنبه تعطیل بود...این هفته هم چارشنبه!و تازه سه اذرم تعطیله باز!
خاب...هالووین امسالم میتونم بگم بهترین هالووینم بود و خ بم خوش گذشت چون تقریبا همه چیز اونطور که میخاسم پیش رف
صبح چارشنبه اصلا خوب نبود...یکم سرما خورده بودم و سرم درد میکرد.زنگ اول و دوم زیست و ریاضی داشدیم زیستم امتحان بود من کل دوروز دوشنبه و سه شنبه رومخ مادر گرامی (نه چندان!)کار کرده بودم که بعد زنگ دوم بیاد دنبالم ببردتم خونه
خلاصه امتحان زنگ اول قرار بود باشه!یهو دبیرمون گف امتحانرو انداخته زنگ چهارم(اخر!)://
خلاصه من تو دلم گفدم b.k لابد لیاقت نداشته امتحانشو بدم(دتس می بچ!)
زنگ دوم که تموم شد بدو با دوتا ع دوسام رفدیم نمازخونه از تو پنجره دم درو زیر نظر گرفدم://و بالاخره فرشته نجات من(مامان!)وارد شد!
حس ی زندونی رو داشدم که بالاخره وقت ازادیش فرا رسیده!
بدو رفدم پیش مامانم ...و مامان ضدحال(خیلی!)من گف:صب کن اول بادفتر هماهنگ کنم بعد ببرمت!
و معاون بسیاررررررررر بیشعور ما به مامان بسیاااااااار قانون مند گف:خانوم دخترتون زنگ چهارم زیست داره میدونین ی جلسه سرکلاس نبودن چنتا تست عقب میندازتش:///(انگار سرکلاس من واقعا گوش میدم...باو من جسما سرکلاسم روحم داره با هانابیکر دردودل میکنه:"/)
خلاصه مامان منم ک جوگیر!منو گذاش رف:///کل روز ی بغض عجیبی تو گلوم بود...بعدم رفدم خونه ناهار نخوردم گرفدم خوابیدم(کلم داش میترکید!)
بعدشم ک رفتم کلاس گیتار و برگشتم
خلاصه ماجرا براتون بگم وقتی برگشتم خونه خ خوشید!
اول از همه داخل دوتا پرتقالو خالی کردم بعد با چاقو براشون دهن و چش کندم...بعدم داخلش شمع گذاشتم(لنتیاااا تو تاریکی خ خوب میش حتی از کدوتنبلم کیوتتره!)
چنتا بادکنک ترسناکم بود بادش کردیم.کلا غیر خودمو داداشم پنج نفر دعوت کرده بودم
اول دوتا از پسرا اومدن...منم نمیدونسم هنو باید چ گریمی بشم.یکیشون ک هیچی کلا هیچ گریمی نکرده بود بعد بیخیال اومد گف:ماسک ندارین://؟(کیف میداد نداشتیما!)
اون یکی که خوار تجهیزاتو ب چیز داده بود...اره ب فنا!://رفته بود لباس ی کاراکتر فیلم ترسناکو خریده بود با تجهیزات کامل://پشمای روح هالووین ریخته بود
خلاصه من اول میخاسم الون بشم از استرنجر تینگز ولی بعد ب این نتیجه رسیدم ب فیسم نمیاد(کاش شده بودم!کراشم استرنجر تینگز دیده بود از الونم خوشش میومد:((من نمدونسم)
ب فیس داداشم میومد..کپ خودش شده بود لنتی فقط نسخه یکم سبزه ترش!لامصب هرچی بش التماس کردم پاکش کرد بیشوووور:(تازه من الون badass punk کرده بودمش...حالا خود نواه یکی از بازیگرای استرنجر تینگز برا هالووین الون کیوت با دامن و کلاه گیس بلوندش شده بود(همو ک تو سیزن اول بود...اونایی ک سریالو دیدن میگیرن چی میگم)
خلاصه تصمیم گرفدم همو دلقک itپارسال بشم...بعد یهو وسط خط چش نظرم عوض شد اومدم خلاقیت بخرج دادم و دراخر این شدم:
that's my scary ass bitches!
داداشمم عین کسخلا بااینکه سه تا ماسک خریده بود اصرار کرد گریمش کنم...گریم جوکر://منم باکمال افتخار ریدم D:
هرچن ک دوسم میگف خ خوب شده...بزگریم!
بعد دیدیم هنو بقیه نیومدن دگ رفتیم چنتا عکس گرفدیم...منم اصرار کردم بریم تو حیاط عکس بگیریم و کلی عین سگ از سرما لرزیدیم(نتیجشم این شد ک من الان من سرمام بدتر شده!یپ!)
و بالاخره کراشم امد(گریم نکرده و ماسک نزده://یپ)
و بعدشم دوتا دختر گشاد جشن غیرمن بالاخره تشریف فرما شدن!
بعدم بااونا چنتا عکس گرفدیم و بعدم رفتیم جرعت حقیقت هالووین
خلاصه جرعتایی ک بمن افتاد این بودکه:باید با ی میوه لاس میزدم(با ی پرتقال لاس زدم...یکی از دیوثای جم میگف با موز لاس بزن گفدم همینم کم مونده-ـ-)
باید به اکسم تکست میدادم ک:دوباره باهم باشیم! ...اون اکسمم ک از خداخواسته بود.وقتی بش گفدم جرعت حقیقت هالووین بود باوجود همه خباثتم انقد دلم براش سوختتتت
بعد بین حقیقتا یکی ع پسرا(همینک بدون تجهیزات اومده بود)هی توحرفم میپرید خ رومخ بود...منم اخرش عصبی شدم سرش داد زدم...یهو کل اتاق ساکت شد://
بعد دیقا جرعتی ک بش افتاد این بود ک نفر دس چپیش بش سیلی بزنه نفر دس چپیشم من بودم...خلاصه تا تونسم محکم زدما
این دوسمم هی سعی داش با کراشم بحرفه-ـ-خوشبختانه زیاد موفق نشد:)))نمدونم چیشد یهو حرف از هیکل شد من گفدم دختر بنظرم باید لاغر باشه
بعد دوسم و کراشم گفدن ن دختر باید سیکس پک دار باشه
بعد کراشم ی نگا کرد بانیش باز گف:دختر باید گیتاریست باشه(عرررر!منو میگفدا!ذوقققققق)
البت وانمود کردم نشنیدم این حرفشو هرچن دردل کلی ذوقیده بودم
بعدشم جرعت ب دوسم افتاد که باهمین گریما با نفر روبه روییش(که من میشدم!)تا پارک سرکوچه بریم ماهم رفدیم
من ی پالتو مشکی پوشیده بودم کلاشم روسرم بود ینی کسی نگام میکرد نمیفهمید گریم کردم
بعد یهو برمیگشتم نگاشون میکردم پشماشون میریخت
ی دختره تو پارک ک کلا جیغ زد از کون خورد زمین!!!
ی پسره ایم ی چیزی گف دقیق نشنیدم فک کنمم ازم عکس گرف مطمعن نیسم
اخرین جرعت بمن افتاد ک باید بانفر سمت راسیم برا دو دیقه رل میزدم://نفر دس راستیمم همو پسر رومخه بود...خوشبختانه کراشم کمکم کرد تاکسی نفهمیده نابود کنیم کاغذه رو
بعدشم ک دگ فیلم ترسناک دیدیم(it!هرچن ک زیرنویسش اولش عقب جلو بود من کلی حرص خوردم ...هرچن پارسال دیده بودمش ولی خیلی حرص درار بود...مامانمم شانس ما هی موقعای صحنه دارش میومد تو اتاق من هی باید گوش ب زنگ میبودم://)
خلاصه بالاخره تموم شد و همه ام رفتن خونشون...
--------------------------------------------
پ.ن:هالووین شما چطور گذش؟
پ.ن2:نظرتون راجب فیلم it?خودم بنظرم اصا ترسناک نبود خدایی باید ژانرش عوض کنن:/بیشتر خنده دار بود و کاراکتراش خوشگل بودن...وع مخصوصا ریچی خ باحال بود
پ.ن3:اقا فردای اون شب هالووین رفدیم کراشمو دیدیم بعد کراشم قبل ما رف ک بره خونشون...من چن مین بعدش رفدم تو راهرو دیدم هنو وایساده...بعد گف:مهسا یسوال از دیشب ذهنمو درگیر کرده..تو ازم ناراحتی؟ منم گفدم:ن چراباید ناراحت باشم:///(واقعا چرا؟مگ میتونم:(()خلاصه اونم گف هیچی هیچی همینجوری پرسیدم(راسش واقعا بعضی وقتا فازشو درک نمکنم ولی هرچیبود کیوت بود اینکارش!)