new season

Related image
و بالاخره: summer time ended
and fall is coming...
امروز روز اول مدرسه بود...و منم تازه وقت کردم بیام سراغ وب
اخه تصمیم گرفدم درس هرروز رو همون روز بخونم تا روهم انبار نشه و دگ کم کم خودمو برا کنکور جم و جور کنم(دهمم دگ)
این چنروز اخر تابستون تا تونسدم خوش گذروندم
تا تونسم فیلم و سریال و انیمه دیدم...بعد رفدیم باغ..کساییکه اینستامو دارن دگ دیدن با استوریام نمودن
خ حس خوبیه دور از شهر باشی...از همه سروصدا و نفرت و تعفن دور باشی(تازه مثلا ما شیرازیم ک هواش نسبتا پاکه وای بحال تهران)
ولی بیرون شهر که میری...تازه میفهمی چقد صدا اون پس زمینه ها وجود داشده و الان چقد ازاد و رهایی
منم حس اون کاراکتر اصلی قصه هارو داشدم...ی دختر کوچیک با رویاهای بزرگ...اهنگ گذاشدم و خیلی رها و بی پروا میدوییدم...حس خوبیه وقتی نسیم اروم لابه لای موهات میره و باهاشون بازی میکنه و صورتتو نوازش میکنه
و با گای فرندامم یکم وقت گذروندم این چنروز چون تو دوران مدرسه کمتر میبینمشون
تابستونم چیز خوبی بود...مث ی زنگ تفریح بود برای اماده کردن خودم برا دوره جدیدی از زندگیم...ینی دبیرستان!
همه ماجراها تو انیمه ها و فیلما از همی دبیرستان شرو میش...
میس یو مای لمون جوس:(میس یووو...ولی پاییزم قشنگیای خودشو داره
فک کنم سال پربارونی در پیش داریم چون همین شهریور سه بار بارون اومد...الانم هوا گرفتس
شلپ شلوپ تو چاله ها!قهوه و چایی:))مزه مزه کردن چای و عسل...و قهوه تلخ!
وقت اینه باز از دیدن کیوت بودن خودم تو هودیام تو اینه لذت ببرم:)!
و هالووین!!!هالووین امسال کلی برنامه دارم...راسش هنو برا گریمم تصمیم نگرفدم(شاید بخام ال بشم از stranger things?)سال پیش دلقکitشدم و سال قبلترشم جوکر
و برا دکور و غذاها و اینکاراییکه میخایم بکنیم(مخوصا جرعت حقیقتش!)کلی برنامه ریخدم
و من عاشق مه هسم!هوا سردتر بشه صبح مه تشکیل میشه...مه های صبحگاهی:))مه رو دوس دارم چون مبهمه...شاید چون منو یاد درون خودم میندازه...مبهم!اونجوری که خودمم نمیدونم چی ب چیه
و...امروز اولین روز مدرسه بود...
بیدار شدم و روتین روزانه قبل مدرسه رو انجام دادم...انقد ذوق کرده بودم برا کوله kankenام عین بچها!خ کوله خدایی
و بعد ک رفدم مدرسه...امروز یجورایی سرگردون بودم...فک کنم بخاطر محیط جدیده
البت مدرسم هنو همونه!تیزهوشان ناحیه یک...ولی ساختمونمون فرق داره برا دبیرستان و دانش اموزای جدیدم گرفدن و بدتر همه...همرو جابه جا کردن!کلا اکیپمون که تازه زیادم بودیم ده نفر میشدیم کلا از هم پاشیدیم...سه تاشون دهم 3...دوتا چار...یکی یک...یکیش ک کلا رشته ریاضیه...و سه تامونم دهم دو افتادیم(از جمله من!)و این معاون کسکش عوضم نمیکنه کلاسارو://باو بخدا حال ندارم دوباره دوس پیدا کنم مخصوصا کلاس ما بیشتر ورودیای جدیدن و کلا نمیشناسمشون:/
منم با یکی از دوسام دگ رفدیم ته کلاس لش کردیم
راسدی ی تامبوی غیر من تو کلاسمون داریمD:
و البت دوسام از همی روز اول کسخل بازیاشون اغاز شد...کسخلای چندش:/!بعضی وقتا نمدونم چرا دوسمن
اون یکی اب کرده دهنش میخام تف کنه رو اون یکی...اون یکی ممش لا میله ها گیر کرده...اصا ی وضعی!
خاب دگ پایان!
قالبم میدونم مودش تابستونیه اخر هفته عوضش میکنم با ی قالب پاییزی!
--------------------------
پ.ن:ی پسره خارجی ایم چنروز تو دایرکت بم گیر داده هی بم میگ بیوتیفول و هات ینا:/!من بش چی بگم؟خ معذبم هی میگم تنکس والا فلا جوابش از دیشب ندادم
پ.ن2:کلاس چندمین؟
پ.ن3:روز اولتون چجور گذشت؟
پ.ن4:رشتتون چیه؟
پ.ن5:راسی بلک ویدو رف:)صاحب وب worldofanime...چرا:(من وبشو خ دوس داشدم...بهرحال وی میس یو!
  • وهکاو --

من اتفاقا راهنمایی بیشتر دبیرستان ماجرا داشتم.فک کنم ایران برعکس ژاپنه.

 سیممممم،دبیرستان همه عصبی و نگرانن کلا

من که روز اول اصلا نرفتم مدرسه از روز دوم رفتم چون روز اول فقط دبیرا بیخودی شروور میگن باهاشون اشنا شیم اخرشم عکس اون چیزی میشن که گفته بودن.روز دومم که رفتم سرکلاس اشتباه نشستم تا زنگ سوم زنگ اخر معاون اگاهم کرد.

خیلی خوبی

روز اولم که خیلی گوه گذاشت کثافتا باتو و اوناییکه دوست داشتم تویهکلاس نیفتادم-ــ-جابه جا هم که نمیکنن
تجربی حال بهم زنم:((خیلی دلم میخواد برم هنرستان

پ.ن2:یازدهم
پ.ن3:اصن نفهمیدم چطور گذشت که بخوام بگم ولی یادمه خوب بود^^
پ.ن4:انیمیشن
پ.ن5:عاغا وبشو باز کرده برگشته دوباره

شیرازو خیلی دوست دارم یه بار با خالم رفتم و خیلی خوشم اومد ازش!
تهران شلوغیش رو مخه خیلی خیلی خیلی ولی خب فکر کنم کافه سینما و جاهای که داره یه بخش زیادیشو جبران کنه.
منم یه نفر تو کلاسمون پیدا کردم که میفهمه! یعنی میشه باهاش نشست نفهمی بچه ها صحبت کرد خیلی خوبه اوکیه!
من دبیرستانی نیستم و خب چون در طول ابتدایی هر روز مجبور بودم نمره انظباط بگیرم اونم از مامانم چون نکنه بچه ها بگن فرق میزاره بینمون راهنمایی رو یه حس ازادی محشر داشتم و تو روز اول با همه رفیق شدم!
و هالووین خب من هیج برنامه ی خاصی هیج وقت برای این روز نداشتم یعنی دوستام میگرفتن منم همراهی میکردم ولی نع گریم کردن مثل اونا همیشه یه اسپری سفید میزدم و تمام فکر کنم امسالم برنامه امم همینه

عااا من فک میکردم بزرگتری
تهران امکاناتش خ زیاد درعوض همه مغازه خوبا تهرانه

اوه دیدم رفته... خیلی ناراحت شدم! منم دوستش داشتم..

نه دبیرستان اصلا محیط جدید و خاصی برام نبود راستش. همه همونن... من عوض شدم اره... ولی من همیشه عوض شدنم نسبت به بقیه یذره فاصله داره و این اتفاق حدودا دو سه ماه پیش افتاد... ام...

من بیشدر تو ساختمونا گیج میشم اخه معمولا بدون فکر راه میرم و قدم میزنم
بعد اگ ی محیط نااشنا بشه یهو میبینم از ناکجا اباد سردراوردم

من تهرانم ولی واقعا شهر موردعلاقم تو ایرانه. هر از گاهی شمال میریم( سه چهار هفته یبار) ولی من واقعا از شهرای شلوغ و بزرگ خوشم میاد. با اینکه الودگی هوا سردرد بهم میده . ولی حاظر نیستم هیچوقت ول کنم شهرمو. منم عاشق مه ام. و هالووین... ام... من هیچوقت حتی جشنشم نگرفتم. همه مثل تو باحال نیستن. من حتی اجازه جشن گرفتنشم ندارم.

جشن انچنانی ک نمخاد بگیری
ی دورهمی کوچیک با دوسا(حتی لازم نی جنس مخالف باشه)میاین خونه هم یکم گریم میکنین بازی میکنین فیلم ترسناک میبینین و اینا
من دوسال پیش اینجوری بود هالووینم

هوم. فکر کن همه دوستام تو یه کلاسن و من یه کلاس دیگه. من رشتم ریاضیه. مدرسمون خیلی ادم نمیگیره مخصوصا دبیرستان شاگردا نصف میشن. ینی ببین ورودی زیاد داشتیم ولی شاگردامون نصف شدن. کلا اگه لیست نمرات کل پایه 100 نفر میشد الان 20 تای اخرش نیستن. 10 نفرم خودشون رفتن خارج به سر میبرن. ولی کلا عادت کردم از دوستام جدام کنن و بندازنم پیش ادمای عوضی کسکش که ... بیخیال. روز اولم ک افتضاح بودش

عاا بهتر میش هانی
پس رفدی ریاضی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

I overthink overthinking.

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
علایقم کلاسیک بود و افکارم نو. نتونستم پیش اونا احساس تعلق کنم.
پس نوشتم.
Designed By Erfan Powered by Bayan