first real luv

Related image
بازم چشامو میبندم و چشای سبزش میاد جلو چشام...
محکم چشامو روهم فشار میدم تا اون چشای سبز لنتی از ذهنم محو شن...سبزی چشاش پخش میشن و حالا پس زمینه ذهنم سبزه...مث اون!فق چشاش سبز نیس...خودشم سبزه...خنده هاش سبزن...روحش سبزه....شوخیاش سبزن...حرص دراوردناش سبزن...هاله اش سبزه...هر انسانی ی رنگی داره
بعضیا ترکیب چنتا رنگن...بعضیا ی رنگ دارن که روشو با ی لایه ضخیم از یه رنگ دگ پوشوندن...ولی اون فقط سبزه
همون قدر سرزنده...همونقدر سرحال و خوشحال...همونقدر پرانرژی و شیطون...همونقدر ساده...مث سبز!
فکر نمیکردم عشق برای من تو اون سن کم اتفاق بیفته...منظورم عشق واقعیه..ن لرزشای لحظه ای قلب!
چرا من نتونسم بش برسم؟نمیدونم...شاید چون درهر زمینه ای جسور و بی پروا باشم...تو زمینه عشق ی بزدل واقعیم
ی بزدل که از رد شدن میترسه...از باختن میترسه...کسیکه میترسه ایندفه اونو دورش بزنن...کسیکه از واقعیت میترسه...
خب اره...اون بهترین دوستم بود!بهترین دوستی که میتونسم داشده باشم و هیچ کس دیگه ای نمیتونه جاشو بگیره
هنوزم بهترین دوستمه...یزمانی وارد زندگیم شد که همه چی تاریک بود و منم توی سیاهچال زندگی تنها!
فک میکردم همه دورو ان...فک میکردم همه از پشت بت خنجر میزنن فک میکردم همه دروغ میگن و فیکن...
ولی اون بمن ی دیدگاه متفاوت رو نشون داد...که همه عوضی نیسن...ادمای بی ریا زیادن...ادمایی که پشتتو خالی نکنن زیادن...
وقتیکه ی دختر عبوس و بداخلاق و تنها بودم سر بسرم گذاش و از همینجا داستانمون شروع شد...یادمه خیلی بام راحت بودی!
من میترسیدم ب کسی زیادی نزدیک بشم...از بغل کردن میترسیدم از محبت کردن میترسیدم...چون میترسیدم باز اون برچسب اویزون بهم چسبونده شه...و برچسب مغرور و بی عاطفه رو ب اویزون ترجیح دادم...ولی تو یجوری بودی که میدونسم اویزونت نیسم
میتونسم هروق بخام بغلت کنم...هلت بدم...باهات شوخی کنم
و تو حتی از منم راحتتر بودی!یادمه همون اوایل که تازه باهات اشنا شده بودم و هنوز زیاد صمیمی نشده بودیم داشدن اب نبات چوبی میخوردم...گفتی بم:منم اب نبات چوبی میخام! منم جواب دادم که اب نبات چوبی ندارم فقط همینه!
توهم خیلی ریلکس از تو دهنم درش اوردی خودت خوردیش...یادمه کلا خشکم زده بود!!!
وقتاییرو یادم میاد که حالم بد بود...و تو اینقد مسخره بازی درمیاوردی که فک میکردم چقد مشکلم کوچیک و مسخرس و چرا بخاطرش ناراحتم دیقا!
وقتی که با اکیپ سه تفنگدارمون با اون یکی تفنگدار مسخره بازی درمیاوردیم و تو چاله های اب شلپ شلوپ میکردیم...
من بازیگر خوبی بودم ولی ن جلوی تو!من خیلی افسرده بودم ولی هیچکی نفهمید چقد افسردم هیچکس!برعکس همیشه بعنوان ی ادم مثبت اندیش شناخته شده بودم//ولی ت تنها کسی بودی که حتی از تکستام میفهمیدی ناراحتم یا ن و تا نمیفهمیدی چمه ول کنم نبودی...همین رفتارات بود که باعث شد قلب منو تسخیر کنی...
سه سال از دوستیمون گذشت...و بعد از سه سال متوجه شدم ترو بیشتر ی دوس میخام!
حسودیم میشد وقتی با یکی بیشتر من گرم میگرفدی...میدونم خیلی سر این موضوع اذیتت کردم...دلم نمخاس کسیرو بیشتر من دوس داشده باشی!وقتی نوتفیکیشن تکستت میومد شیرجه میزدم سر گوشی تا فورا ج بدم...درصورتی که تکستایی بودن که هفته ها بود منتظر جواب بودن و من مال ترو یساعت دیر ج میدادم عذاب وجدان میگرفدم...
ایندمو با تو تصور میکردم...تو همه رویاها و خیال پردازیام جای تو ثابت بود...تو از عمیق ترین رازای من خبر داشتی...و ممنون که هیچوقت ازشون سواستفاده نکردی!
ولی بالاخره...فهمیدم هیچوقت نمیتونم بت اعتراف کنم...رفتارت بامن کاملا دوستانه بود...اینو حس میکردم که منو ی دوست خوب میبینی...ن بیشتر...ن کمتر.
بدنامون تازه از ی جنس بود...یادمه یبار تو ی گپ گفدی از ال جی بی تی حمایت میکنی...البت نگفتی که خودتم عضوشونی یا ن...هنوزم نفهمیدم چون ازت نپرسیدم.هرچن که تاحالا بقول خودت سکسی سینگل لایف فوراور داشدی و باکسی رل نزدی
من از چشای سبز متنفررررر بودم!یادمه از چشای ابی خوشم میومد...بعد خاکستری...بعد قهوه ای...بعد عسلی...اخر از همه سبز!چیشد پس که عاشق ت و چشات شدم؟نمیدونم!
الان تقریبا سه ساله که از عشقم بتو میگذره...و از فرار کردنم بتو!منی که نمیتونسم حتی یروز دوری از بهترین دوستمو تحمل کنم...الان خیلی وقته ندیدمت!بارها قرار گذاشتی و من هربار ب بهونه های مختلف کنسل کردم...اخرم خودت بیخیال شدی و رابطمون شد فقط درحد تکست...و الان دگ حتی بهم تکست هم نمیدیم
میترسیدم...میترسیدم بهترین دوستمو از دس بدم برا همیشه
پس ازت فرار کردم تا با ندیدنت از یادم بری...و شرو کردم ب ولگردی توی قلبای بقیه
من فقط ی رهگذرم...که چنروز مهمون ی قلب میش و بعد از چنروز بدون هیچ نشونی...یهو ناپدید میشم
خیلی چیزا راجب عشق رو تو این ولگردیا یاد گرفدم...با ادمای مختلفی اشنا شدم با خصوصیات مختلف...و اخرشم من چیبودم؟ی کسی که قلبشونو میشکس و خیلی ساده میرف...چون باهمه تلاشم هیچوق قلبم بیشتر یمدت کوتاه برا کسی نلرزید...یا لرزش قطع و وصل میشد...مث لرزش قلبم برا تو نبود...که دائم باشه و اینهمه طولانی!
یادمه یکی از اکسام بم گف"تو قیافه کیوتی داری...و چشای پراحساس!ولی قلبت از سنگه!اصا قلب نداری و زیر قیافه معصوم و نازت قایم شدی.."شایدم راس میگف...من قلب نداشتم...قلبمو سر قماربازی عشق بتو باخته بودم
یادمه اونروز که دختره بم گف عاشقمه و دوسم داره...چقد حسرت خوردم که چی میشد اگ تو منو اینجور دوس داشدی؟
بهرحال...من بدنتو نمیخام...من دلم میخاس روحتو مال خودم کنم...که نتونسم...پس سعی کردم فراموشت کنم...ولی هررابطه لعنتی ای که تموم میش باز میام رو پله اول و بتو فکر میکنم...ب همه خاطرات خوبمون...ب همه خاطرات خوبی که نساختیم...ب وقتی که باهم رویا پردازی کردیم راجب اینده و الان ت خیلی راحت ب اون رویاها میخندی.
---------------------------------------------
Related image
این متن مال سه ماه پیش بود...از دفترخاطراتم../دفترخاطرات چیز جالبیه.بعد یمدت که میای و دوباره میخونیش خیلی چیزا برات تازگی داره
میتونم حس مهسارو موقع نوشتن این چیزا درک کنم.زخم خورده و داغون
ولی خب ادما میتونن عوض شن...و منم خودمو عوض کردم
جالب بود...بش فکر کردم...هنوزم بیشتر هرکسی دوسش دارم...ولی دگ نمخام عاشقش باشم
دگ امادم که رودررو ببینمش...و حتی بش اعتراف کنم ک یزمانی بش حس عمیقی داشدم...نه ازین هوسای چنروز امروزی...ازون حسای عمیقی که تو کتابا میخونن...براش حس عمیقمو توصیف کنم..و بعد اون یهو پقی بزنه زیر خنده و بگه:"باو ت دوباره حالت عرفانی فلسفی گرفدی"میتونم حتی صدای خندشو تصور کنم
یادمه یبار بش گفدم خیلی ناراحتم ادم عوضیا خیلی زیاد شدن...و اون بم جواب داد"اگ هرروز بیشتر از پنجتا ادم عوضی دیدی بدون خودت ادم عوضی هسی"میدونم میگین این کجاش دردودل بود؟ولی راس میگف واقا!منم ادم عوضی بودم...ولی تلاش کردم ک خوب شم...الانم نمیتونم همرو راضی نگه دارم...شاید برا یکی ی قهرمان دوس داشتنی باشم و تو داستان یکی دگ کاراکتر بد و منفور!هرکس داستان خودشو داره و داستانا متفاوتن...حتی از ی اتفاق مشابه!
میدونسم در برابر اون نمیتونم بازیگری کنم...بخاطر همی ازش فرار کردم
ولی من دگ امادم تا وارد ی مرحله جدید شم...این متن مکمل مرحله جدیدم بود...و اره دگ اون حسرو ندارم...چرا؟نمیدونم چون عوض شدم...ولی اون برا همیشه اولین عشق واقعی من باقی میمونه...و دراینده وقتی بش فک میکنم...مث الان ی شیرینی خوشایند میاد ته دلم...و از افکار مهسای گذشته خندم میگیره یا همچین چیزی...همه چیز میتونس یطور دگ بشه...ولی خوشالم که نشد...چون این طور جدید رو دوس دارم...و بالاخره امادم...برا ادمای جدیدی که تو زندگیم میان...امادم که دگ دس از ولگردی ت قلبای بقیه و بازی کردن با احساساتشون دس بردارم...دگ امادم!
--------------
پ.ن:تاحالا عاشق شدین؟عشق اولتون کیبود؟
  • وهکاو --

حالا ک لو رفتم عب نداره زین پس برای اینک دوباره توسط دوستات مورد ایسگا قرار نگیری فقط با این اسم کامنت بزارم؟؟

اوکیه
البت دوسای من غیر دوتاشون کلا لینک اینجارو ندارن.

عآره شدم:)))
امین:))))

امیدوارم بش رسیده باشی یا اگ نرسیدی فراموشش کرده باشی

واقعا دوست دارم این دخترسبز رو ببینم که از چه جادویی استفاده کرده که مهسا تااین حد روش کراش زده که بهش میگه عشق؟

والا هیچی خودمم نمیدونم خیلی basicعه:|

فکر کنم عشق اول واقعیم تو بودی.تو این وبلاگ با پستای جدیت بیشتر به نویسنده بودنت پی میبرم با متنای غیرجدیت بیشتر به پتانسیل یوتیوبر شدنت پی میبرم.

منم موخااام:(
ولی حیف ک هنوز بچم و ننم تا دهم اینا نمیذاره تنها با دوستام اینا بیرون برم تا اون موقع هم ک احتمالا رفتیم خارج
عن تو این شانس:/
راستی مهسا بیا تل خودمو جر دادم اینقد پیام دادم

منم مامانم تا نهم نمیزاشت تنها با دوسام برم بیرون

عع حتی بیرونم رفتید با هم؟ شعت :| خوش به حالت
خ دوسش داشتم
راستی ی سوالی خ دهنمو درگیر کردع
هومو سکشوالا دقیقا چ کسایی هستن

هوموسکشوال همون همجنسگراس
ها خ بیرون میریم باهم گفتم ک بهترین دوسمه

البته خ قدیمیه چون حتی نظر توعم توش هس:/
واس 95 عه
راستی از اون دختره ساناز خبر نداری؟ یه مدت بیچاره رگ میزد بعد با من چت میکرد بعد میگف آدم از افسردگی بمیره تو میخندونیش*-*
خ کیوت بود عنجامین میگف دختر داییمه:/
خ زیاد گوه میخوره
ساناز ی مدت رو یکی کراش زده بود بعد پسره بش گف ج..ن....د...ه بخاطر همین سیگار میکشید
اونم بدبخ بود بخداع

 اون نرف کانادا احیانا:
ن ازش خبر ندارم
حالا ای خوبه من دختره ک دوسش داشتم ی شب تو پارک دس همو گرفته بودیم تو پارکه هم فق ما دوتا بودیم...لابد فک میکنی چ لحظه شاعرانه ای
ولی رید توش!گف الان بجا تو باید دسم تو دس یار میبودا:|!سینگل ب گور میشم

 

آدرسش تو آدس وبلاگه:/
همین آبیه
نات رینبومز

اووو اینو ک داشتم
فک نکنم کلا دگ اینا برن سمت میهن بلاگ
راسی من تریکسی رو تل اینستاش دیدم
دختر نسبتا کیوتی بود:||ب کاراکترش نمخورد
البت خ خوشگل نبود ولی گوگولی بو

بیا مهسااا بیا جواب بده تا اینجارو به گا ندادم:/

یا این یا شایدم این یا حتی اینو این رایج ترینش

یادش بخیر چ اسکل بود
استیکر ملانی مارتینز براش فرستاده بودم میگف چرا استیکر هندی میدی://

عععع ازین اموجی ها بازم هستن
یادش بخیر عنجامین خ ازین استفاده میکرد[عصبانی[عصبانی[عصبانی:/

راسی کراشمو تو تل برات فرستادم وی پی ان کار نمکنه :| جوابشو همینجام بگی بهتره

آورین:/
دلم برا رزا خ تنگ شدع
راستی نیما چ شد؟ ازش خبر داریع؟ شاید ع رزا خبر داشته باشه:| همش سرش تو کون رزا بود خا
یادش بخیر چقد اون موقعا ریدیم به رزالین سر همین قضیه :|
با همین اپل دازل کصخله و اینا
راسی دازلینگ ها هنوزم وبشون هستا
ایلینم هنوز توش هس

من از رزا خبر ندارم بعد توقع نیمارو داری؟
لینک وبشون ندارم
میفرسی؟

خوبه ممظورم بود:/ کیبورد تخمیه ساری

باز واس ت خونه باو:/ من حتی کراشمو دیگه نمیبینم
فقد گاهی اوقات رد میشم کصکش اسممم یادش رفته
عی جیون*-*♡
مگ اینکه ت ازم تعریف کنی
لطف داری عزیزم^~^

هوووم راستش منم مث توعم هی رو یکی کراش میزنم و بعدش ازشون بد میاد
ی مدت یادمه رو یکی کراش زدم خ مزخرف بود تا تقریبا 1 سال وابستش بودم( بت گفته بودم یادمه ) ولی بعد ی مدت ولش کردم و الان واقعا عاشق به نفرم ک راستش خ بچس-_-

 من تازه ی مشکل دگ هم دارم وقتیکه دگ رو یارو کراش ندارم طرف تازه یادش میاد بم پی ام بده و ازم خوشش بیاد و تو واقعیتم بام ح بزنه://
+
تو ک خعلی کیوتی خیلیا روت کراشن کاوایی×ـ×

فک کنم بدونی عشق اولم کیبود:)یک عدود چسسسسسسسس افسرده خفن

پ.ن: ن فکر نکنم..شایدم واسه اینکه اسکشوالم(آرومانتیک)

عاو
منم یمدت فک میکردم اسکشوالم چون اصا تا حالا از نظر جنسی تحریک نشدم:/ولی خب عاطفی خیلی وابسته شدم

خب حقیقتا، من یه بار عاشق شدم واقعنی... و الان باهاشم. به جز اون، من رو ادما به قدری کراش هم زده ام که اگه بگه همین الان بریم باهم بخوابیم قبول میکردم ولی همچنان تو رابطه سرد رفتار میکردم چون میدونستم دنیای واقعی مثل کتابا نیست... متنت خیلی قشنگ بود راستی. میترسیدم قلبمو بشکونن. با اینکه اونموقع خیلی راحت تر از الان میتونستم با هرکی ک خواستم حرف بزنم یا برم بیرون یا هرچی... ولی بخاطر همونا، الان خیلی چیزا رو از دست دادم. و خوشحالم ک حدالقل به قلبم راشون ندادم. این رو به قدری عاشقشم که نمیتونستم نگه دارم خودمو... خب شاید خیلی نزدیک به داستاناست... ولی هست. انی وی

عا چقد خوب
من هنو نتونسم باکسی تو رابطه باشم ک واقعا عاشقشم

I don't want your body
But I hate to think about you with somebody else

جالبه...ولی با چیزی که من تجربه کردم فرق میکنه و من جدید طبق معمول من قدیمی رو تحقیر میکنه.

من عاشق آدمای زیادی میشم ولی سر و جمع بخوام یه نفرو بگم کسی بود که باهم نماینده کلاس بودیم و کلی هم دعوا داشتیم.

عاااااا یمدت خ رو این اهنگ قفلی زده بودم
منم همینجور...هرچن مطمعن نیسم عشق باشه
عااا چقد کیوت:D
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

I overthink overthinking.

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere
علایقم کلاسیک بود و افکارم نو. نتونستم پیش اونا احساس تعلق کنم.
پس نوشتم.
Designed By Erfan Powered by Bayan