امتحان انشا نوبت اول یازدهم تجربی
به قلم من
موضوع:ویژگی های ظاهری و رفتاری یک شخصیت را توصیف کنید.
از همان اول روز که دیدگانم به جمالش روشن شد جذابیت او چون شیرعسل به کامم نشست.به اثری هنری می مانست..نه ازان جهت که همگان او را زیبا می پناشتند.بالعکس یک اثرهنری مدرنیته بود و هرکسی قادر به درک جذابیت این قبیل اثار هنری نیست.اورا الیس می نامند و خودش نیز چون اسمش شکوفه گیلاسی در مرداب زمستان خاکستری این زمانه است.
متوسط قامت بود,انقدر که درمیان انبوه جمعیت اورا گم کنی.و عطرش بنفش وحشی بود انقدر که شامه ات را لای تراش تیزبینی گذاری و به همان سرعت اورا پیدا کنی.اندامی ترکه ای داشت فاق هرگونه برجستگی و چربی های اضافه,و ان موجود غیرزمینی برجستگی به چه کارش بود؟موهایش حلقه حلقه بود و به سرخی گیلاس رسیده با رایحه ملایم توت فرنگی تازه از بوته چیده.کشیده چشمانش تیله های ابی کم فروغی داشت,اما تمایز گودال سیاه وسط چشمانش ان دلمردگی را جبران می کرد.خمیگی کوچکی دربالای بینی اش شیطنت میکرد انقدر که دوست داشتی ساعت ها با ان زل بازی کنی.صورتی لبانش به لبان دختربچه ای می مانست که ساعت ها بالای درخت های باغ همسایه بازی کرده و خودرا چندتایی گیلاس ناقابل مهمان کرده است.سفیدپوست بود,اما نه از ان نوع سفیدهایی که دلت را بزند.از انها که هوس نوشیدن یک لیوان شیرسرد به دلت می انداخت.نقاش افرینش هنگام خلقتش حواسش پرت تفکر شده بود و رنگ چکه چکه از نوک قلمویش سرازیر;و گاهی حواس پرتی ها به چه قیمت خوبی تمام می شوند.من هرسپیده صبح پیش از بیدار شدنش باشمردن ان کک و مک ها سرگرم میشدم.
او به تمایز ظاهری با خاکستری جمعیت بسنده نمی کرد و رفتارش نیز چون ظاهرش حتی قدری بیشتر اورا شخصیت اصلی استان این زمانه می کرد.از مخالفت با هیچ احدالناسی عبایی نداشت.عقایدش را نمی شد به کسی تشبیه کرد.با پژمردن گلی شبنم غصه اش سرازیر میشد.کاکتوسی بود که از جلب توجه نمی ترسید.اما همان قدرهم تحمل صحرای بی توجهی را داشت.گاهی روزه ی سکوت می گرفت,گاهی هم اوازی من دراوردی را دم گوش های تشنه به صدایم می سرایید.درکارهایش اثری از شوروشوق تصنعی نبود.اگر گاه گداری هم دراغوم می گرفت واقعا می خواست که هدیه محبتش را نثارم کند.برخلاف ظاهرش نگرشش به این دنیا و گفته هایش که از درون نشات می گرفت,چون شرابی بود که هرچه بیشتر ان را می نوشیدم حریص تر میشدم.و گاهی به خود می امدی و می فهمیدی که از ظرفیتت بیشتر خورده ای.او پارادوکس بود,تلفیقی از شرارت و محبت,خاموش و پرسروصدا,بی احساس و همدرد,غمگین و غم خوار,نمک روی زخم و مرهم جان.و همین ها بود که اورا اثرهنری سردر گالری خیال من کرده بود.
او الیس بود.کوزه ای نامتقارن و جذاب که از گل خیالات درهم من نشات گرفته بود;جایی درمن ریشه دوانده بود و به تدریج فراتر از همدمی خیالی شده بود.
-------------------------------------------------------------
پ.ن: بچه هامون بهم گفتن به عنوان گی نظام میگرینت XD ازین به بعد خودمو ملقب به گی نظام میکنم.
پ.ن2:اقا من بازم اعصابم بهم ریخت یه مطلبی گذاشتم تو وبم که بعضیاتون خوندینش...راسشو بگو dark heavenک کامنت دادی و بامن اتمام حجت کردی کیبودی://؟خدا ورت داره فک کردم یکی از دوسامی که خیلی برام مهمه داشتم سکته میکردم"عجیب اینه هیچکدوم از اطرافیانمم نبودی:/" یا کلا اشتبا زدی از اولم از اطرافیانم نبودی دوود...یا اینکه یه ناشناسی که اری کرم میریزی فقط باتوج به شباهت لحنت به کامنت هیتای سابقم"ادم مریض تر ازمنم پیدا میشه پس بااین وجود..."
پ.ن3: برین خداروشکر کنین هرچی بدبختی دارین دس کم بامن زندگی نمیکنین XDیهو ساعت 1نصفه شب منو تو زیرزمین خونه درحال ابغورگرفتن کنار دبه های ابغوره پیدا کنین یه چک بزنین تو گوشم"ولی خدایی من موافق تنبیه فیزیکی نیستما به هیچ وجه ولی بعد اون چکه هم گریه م بند اومد هم کلا دوباره به حالت عادی برگشتم://اریگاتو مامان D: "
پ.ن4:دیدین گرمی امسال چه مزخرف بود://البت گرمی هرسال مزخرفه ولی امسال دیگه اخرش بود.
پ.ن5:چرا جدیدا همتون خصوصی کامنت میزارین...بعد جالبه سوالم ازم میپرسین://لاقل میخواین ریا نشه جا بزارین ناشناس یه ندای دیگه بدین تا جوابتونو بدم.
پ.ن6: مدیونین اگه فک کنین همش اهنگ"هلوشو بدم لیموشو بدم" موقع نوشتن این انشا توسرم پلی میشد...خاک توسرت صداسیما که به یکی از اسمای موردعلاقم ریدی -ـ-